غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چهارشنبه, 20 دی 1396 12:24

مقاله انتقام كربلاى غدير در عصر ظهور / مجيد مسعودى

انتقام كربلاى غدير در عصر ظهور / مجيد مسعودى

چكيده‏

1 . ارتباط منطقى بين دعاى ندبه و غدير آن است كه با غصب حقّ امامان غدير، عيدى براى شيعه باقى نگذاشته ‏اند و ما در عيدمان بر اين مسئله ندبه و زارى مى ‏كنيم.
2 . به فرموده امامان حقّ، غدير اعاده نخواهد شد و روز به روز بر ابعاد اين ظلم افزوده خواهد شد تا حضرت ولى عصر عليه السلام ظهور كند.
3 . غدير نقطه پايان رسالت بود و آغاز فصل تازه‏ اى از دين، كه در پرده سقيفه پنهان شد، تا ايام ظهور كه پايان دولت شب است.
4 . به حكم خطبه غدير و دعاى ندبه، غدير آخرين سخن و اتمام حجت پيامبرصلى الله عليه وآله بود.
5 . به حكم خطبه غدير و دعاى ندبه، پس از پيامبرصلى الله عليه وآله مردم تا هنگام ظهور به جاهليت بازگشتند.
6 . تاراج حق غدير به غصب حقّ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تمام نشد، بلكه درباره امامان بعد از او هم ادامه يافت.


7 . غصب حق غدير تا امروز ادامه دارد.
8 . در خطبه غدير خبر از غصب حق غدير، و در دعاى ندبه چگونه مرثيه خواندن بر اين حقّ غصب شده را به ما آموخته ‏اند.
9 . در ميان اين همه حقوق از دست رفته، غم يك حق بيش از همه با ظهور آنچه با غدير بايد احيا مى‏ شد زنده خواهد شد و آن غم كربلاست.
10 . غمِ غدير از كربلا مرثيه ‏اى دوباره يافته و تا قيام قائم ادامه مى ‏يابد.

مقدمه

موضوع اين مقاله انعكاس خطبه غدير در دعاى ندبه است؛ و از آنجا كه در چارچوب يك مقاله هرگز نمی‏توان به طور همه جانبه در اين باره سخن گفت، تنها به يكى از اصلى‏ ترين موضوعات مشترك در اين دو مأخذ و برقرارى ارتباط منطقى بين آنها پرداخته ‏ايم. اميد آنكه بتوان باب جديدى را در اين زمينه گشود؛ بدين معنى كه نه تنها در دعاى ندبه، بلكه در تمام دعاها و زيارت‏نامه‏ هاى مرتبط با حضرت ولىّ عصر عليه السلام حتماً نشانه‏ هايى از غدير و پيامدهاى آن را بتوان مشاهده كرد.
امّا در اين مورد خاص، دعاى ندبه را امام صادق‏ عليه السلام به شيعيان تعليم داده تا در زمان غيبت بخوانند، به ويژه در چهار عيد بزرگ؛ يعنى جمعه، غدير، فطر و قربان. اما از آنجا كه «ندبه» به معناىِ عزادارى، سوگوارى، زارى و نوحه‏ سرايى است، اين سؤال مطرح مى‏ شود كه چرا بر مزيّتِ خواندن آن در چهار عيد ياد شده تأكيد گرديده است.
در يك پاسخ كوتاه به اين سؤال، مى ‏توان به روايتى از امام باقرعليه السلام استناد كرد كه فرموده‏ اند: «هيچ عيدى براى مسلمانان وجود ندارد - نه عيد فطرى و نه عيد قربانى - جز اين كه غم و اندوه آل محمدعليهم السلام در آن تجديد مى‏ شود، چرا كه مى ‏بينند حقِّ آنها در دست ديگران است».(499)
بنابراين وقتى ما در روز جمعه يا اعياد ديگر اين دعا را مى ‏خوانيم، يعنى اينكه خود را به گونه‏ اى در غم و اندوه حقوق از دسته رفته آل محمد عليهم السلام شريك دانسته، و با ناله و شيون به درگاه خداوند، خواهان ظهور هر چه زودتر آن منتقم حقيقى هستيم كه بيايد و اعاده حقّ نمايد. ليك درباره ماهيت اين حقّ جا دارد كه از خود بپرسيم:
- اين حقّ در اصل چه بوده و از چه زمانى به تاراج رفته است؟
- اين حقّ در كجا و چگونه و طىِّ چه مراحلى به شخص يا گروهى تفويض شده است؟
- آيا آن گونه كه امام باقر عليه السلام فرموده ‏اند، اين حقّ هنوز در دست ديگران است؟
- آيا در دعاى تعليم داده شده از سوى امام صادق ‏عليه السلام به شيعيانش، اشاره ‏اى به اين موضوع شده است؟
براى پاسخ به سؤال اول و دوم، كافى است خاطره غدير و تفويض حقِّ جانشينى على‏ عليه السلام پس از پيامبر صلى الله عليه وآله را از سوى خداوند به ياد آورده، و سپس به مرورِ ماجراى سقيفه و پيامدهايش در طول تاريخ تا به امروز بپردازيم.
اما براى پاسخ به سؤال سوم و چهارم كه موضوع اصلى اين مقاله است ترجيح مى‏ دهيم ابتدا دو آيه از قرآن را همراه تأويل آنها از امام معصوم‏ عليهم السلام يادآور شويم:
الف: «ظَهَرَ الفَسادُ فِى البَرِّ وَ البَحرِ بِما كَسَبَت اَيدِى النّاسِ»(500): «فساد در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم كرده‏ اند آشكار شد».
در تأويل آن مى ‏خوانيم: «به خدا سوگند تأويل اين آيه باز مى ‏گردد به زمانى كه انصار گفتند: از ما اميرى باشد و از شما نيز اميرى».(501)
ب: «وَ اللَّيلِ اِذا يَغشى‏ وَ النَّهارِ اِذا تَجَلّى‏»(502): «سوگند به شب آن زمان كه سياهيش جهانى را بپوشاند؛ و سوگند به روز آن زمان كه نورش جهانى را روشن سازد».
امام باقرعليه السلام در تأويل آن به محمد بن مسلم مى ‏فرمايد: «شب در اين آيه همان دومى است كه پرده سياهش را در دولتى كه برايش فراهم شده بود، بر فراز ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كشيد، و آن حضرت تا قيام قائم ‏عليه السلام صبر مى ‏كند تا مهلت او پايان پذيرد؛ و روز همان قائم ما اهل بيت است كه هرگاه بپا خيزد، بر دولت باطل چيره مى ‏شود».(503)
اين آيه به خوبى نشان مى ‏دهد كه آنچه از حقّ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به تاراج رفته، تا قيام قائم ‏عليه السلام هرگز اعاده نخواهد شد. همچنين فسادى كه در روز سقيفه بر خشكى و دريا گسترده شد، روز به روز بر ابعادش افزوده شده تا اين كه سرتاسر زمين را فرا گيرد؛ و تنها با ظهور حضرت وَلى عصر عليه السلام است كه بساط اين فساد برچيده خواهد شد.
بنابراين اگر از هم اكنون به اين نتيجه قطعى برسيم، چه بسا به خطا نرفته باشيم كه غدير نقطه پايان رسالت بود و آغاز فصل تازه ‏اى از دين؛ كه در پرده شب پنهان شد و ناتمام ماند تا ايّام ظهور؛ و ظهور نقطه پايانِ دولت شب است و ادامه آن فصلِ ناتمام كه با نور محض آشكار می‏گردد.
با اين همه لازم است در تأييد و توجيه اين نتيجه قطعى كه چكيده و فشرده مقاله پيش روست به نمونه‏ هايى از هر دو مأخذ (خطبه غدير و دعاى ندبه) اشاره كرده و بررسى تفصيلى آن را به كتابى مستقل موكول نماييم.

1 . آخرين سخن و اِتمام حجت‏

-در خطبه غدير:

اى مردم! اين آخرين بارى است كه من در چنين اجتماع انبوهى مى ‏ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و فرمانبردار امر پروردگارتان باشيد و بدانيد كه خداى عزّوجلّ صاحب اختيار و معبود شماست. سپس پيامبرش كه اكنون شما را مورد خطاب قرار داده وَلىِّ شماست. بعد از من، على‏ عليه السلام صاحب اختيار و امام شما به امر پروردگارتان است. آنگاه امامت در نسلِ من از فرزندانِ او (على ‏عليه السلام) خواهد بود، تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات كنيد.
اى مردم! من همان صِراط مستقيم خداوندم كه شما را به پيروى از آن دستور داده، و پس از من على صِراط مستقيم است، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايتگرند. همان كسانى كه به سوى حقّ هدايت نموده و بر اساس حقّ به عدالت رفتار مى‏كنند.

-در دعاى ندبه:

«آن زمان كه روزگار پيامبرصلى الله عليه وآله به آخر رسيد؛ او وَلىِّ خود على‏ عليه السلام را براى هدايت مردمان معرفى كرد؛ زيرا خودش بيم دهنده بود و هر قومى را هدايتگرى بايد.
سپس در حالى كه انبوه مردم در برابرش بودند فرمود: «هر كس كه من مولاى اويم على هم مولاى اوست. خداوندا دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار. يارى دهنده‏ اش را يارى كن و كسى را كه دست از يارى‏ اش مى‏ كشد درمانده ساز».
و فرمود: «هر كس كه من پيامبرش هستم على امير اوست».
و فرمود: «من و على از يك درختيم و ديگر مردمان از درختان گوناگون هستند».
همچنين او را در جايگاه هارون نسبت به موسى قرار داد.
بدين‏سان او (على ‏عليه السلام) پس از پيامبر صلى الله عليه وآله، راهنماىِ هدايت از گمراهى بود، و نورى در تاريكى جهل و رشته محكم ارتباط با خداوند و راهِ راست او بود. در خويشاوندى ‏اش با پيامبر و پيشينه‏اش در دين جلوتر از او كسى نبود؛ و در مناقب كسى به گَردِ منقبتى از او نمى ‏رسيد.
اما گويى رسول خداصلى الله عليه وآله اين واقعيت را مى ‏دانست كه اُمّتش پس از او حقِّ على‏ عليه السلام را رعايت نمى ‏كنند و بناى ناسازگارى با او را مى‏ نهند. چه اينكه مى‏ دانيم على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله و همراه ايشان براى تنزيل قرآن جنگيد تا آنجا كه خونِ دلاوران عرب را ريخت، و پهلوانانشان را كشت، و با گرگ صفتانشان جنگيد، و از اين رو دل‏هاى آنان پُر از كينه‏ هاى جنگ بَدر و خَيبرِ و حُنَين و جنگ‏ هاى ديگر گرديد».
بنابراين مسلم است كه آنان به دنبال فرصتى مى ‏گشتند تا انتقام خود را از فرزند ابوطالب بگيرند و مرهمى بر زخم‏هاى كهنه خويش بگذارند؛ و چه فرصتى بهتر از روزگارى كه پيامبر صلى الله عليه وآله از دنيا رفته باشد!

2 . جاهليت پس از رسول خداصلى الله عليه وآله تا هنگام ظهور

-در خطبه غدير:
اى مردم! به شما هشدار مى‏ دهم كه من رسول خدا هستم و پيش از من نيز پيامبرانى بوده‏ اند. اكنون اگر بميرم يا كشته شوم آيا شما از دين خدا برمى ‏گرديد؟
پس، هر كس كه به جاهليّت برگردد، به خداوند ضررى نمى ‏رساند و خداوند به زودى به شكرگزاران پاداش مى‏ دهد. نيز آگاه باشيد آن كس كه به صبر و شكر توصيف شده، على است و سپس فرزندانِ من از نسل او.
اى مردم! به زودى پس از من، پيشوايانى خواهند بود كه به سوى آتش دعوت مى ‏كنند و روز قيامت يارى نمى ‏شوند. پس بدانيد كه خداوند و من، از آنان بيزاريم. آنان و يارانشان، و همفكران و پيروانشان در پايين‏ترين طبقه آتش هستند، و چه بسيار بد است مأواى متكبّران.

-در دعاى ندبه:
بنابراين، آنان نيز دشمنى ‏اش را به دل گرفتند و بَناىِ ناسازگارى با او را گذاشتند، و او به ناچار، پيمان‏ شكنان و ستيزه‏ جويان و از دين بيرون شدگان را از پاى درآورد.
و آن زمان كه از اين جهان رخت بر بست و او را شقى ‏ترين فردِ آخرالزّمان، به پيروى از شقى ‏ترين پيشينيان (قابيل) به شهادت رساند، دستور رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره‏ هدايتگرانِ پس از او نيز همچنان ناديده گرفته شد. تا آن‏جا كه جز گروهِ اندكِ وفادار به رعايتِ حقِّ اهل بيت‏ عليهم السلام، همه اُمّت بر دشمنىِ آنها پافشارى كردند و براى براندازى نسل پيامبر و تبعيد فرزندانشان متّحد شدند؛ و بدين ترتيب گروهى كشته، گروهى اسير و گروهى تبعيد و آواره گشتند.
امّا تقدير الهى براى آنان (خاندان پيامبر) بدان سان رقم خورد كه اميدِ پاداش مى ‏رفت؛ زيرا زمين از آنِ خدا است و آن را به هر يك از بندگانش كه بخواهد به ارث مى ‏دهد و عاقبت همه خَيرهااز آنِ متّقين است."
پس اين است آن حقّى كه به تاراج رفت. حقّى كه از سوى خداوند به پيامبرش وَحى شد و ابلاغ آن را در غدير خم شرط پايان رسالتش قرار داد.
با وجود اين، تاراج اين حقّ تنها با انتقام از على‏ عليه السلام تمام نشد، و به تأييد دعاى ندبه درباره هدايتگرانِ پس از او نيز همچنان ادامه يافت. امّا سؤال مهم اين است كه آيا هنوز هم اين حقّ در دست ديگران است؛ آن گونه كه امام باقر عليه السلام فرمودند؟ آيا در خطبه غدير به اين حقيقت اشاره شده، و در دعاى ندبه هم نشانه‏ هايى از آن آمده است؟

3 . آرى، هنوز هم!

-در خطبه غدير:
اى مردم! به خدا و رسولش و نورى كه همراه او نازل شده است ايمان بياوريد پيش از آنكه صورت‏ هايى را مَحو و نابود كنيم و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم.(504)
اما آن نور از جانب خداوند در من نهاده شد و سپس در على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام، و آنگاه در نسل او تا مهدىِ قائم‏ عليه السلام كه حقِّ خدا و حقِّ ما را میگيرد. يقيناً كه خداوند عزّوجلّ ما را حجّت قرار داده است بر تمامِ سهل انگاران، دشمنان، مخالفان، خيانت پيشگان، گنه كاران و ستمگران از همه جهانيان.
بنابراين امام صادق‏ عليه السلام به ما آموخته است كه چگونه براى يادآورىِ آن حقِّ از دست رفته كه هنوز هم در دست ديگران است مرثيه بخوانيم.

-در دعاى ندبه:
كجاست آن مهيّا شده‏اى كه رشته ستمگران را پاره میكند؟ كجاست آن خُرد كننده و كوبنده جاه و جلال تجاوزگران؟
كجاست آن ويران كننده بناهاى شرك و نفاق؟ كجاست آن نابود كننده فاسقان و شورش گران و گردن فرازان؟
كجاست آن دروكننده شاخه‏ هاى گمراهان و ستيزه جويان؟ كجاست آن كه زَنگارِ كج فكرى ‏ها و هواپرستى ‏ها را بزدايد؟
كجاست آنكه رشته ‏هاى دروغ و تهمت را پاره كند؟ كجاست آنكه تجاوزگران و سركشان را نابود سازد؟
كجاست آن كه دشمنان و گمراهان و بی ‏دينان را ريشه بَركَنَد؟
با اين همه، گويى در ميان اين حقوق از دست رفته و هنوز هم در دستِ ديگران گرفتار شده، عَلَم مصائب و غم يك حقِّ ناحقّ گشته بيش از همه در اهتزاز است. عَلَم مصائب و غم كربلا! كربلايى كه فرصت آن را اهل شُبهه ايجاد كردند. همان مردمان پيمان شكنِ خيانت پيشه ناسازگار، با دل‏هايى گنديده از پليدى شرك و بدن‏هايى آكنده از آلودگى كفر. آن گونه كه حرمت‏ها را دريدند، و بر بستر مرگ رسول خداصلى الله عليه وآله بانگ بى‏ وفايى زدند و در شكستن پيمان خود شتافتند و عهدهاى محكمى را كه بر جانشينى على ‏عليه السلام بسته بودند ناديده گرفتند ...
و بدين سان براى اهل شُبهه فرصتى فراهم كردند تا آنان بتوانند اهل بيت برگزيده حقّ را در كربلا بكُشند و نسل او را براندازند و حريمش را بشكنند و يارانش را از دَم تيغ بگذرانند.(505)
ما در دعاى ندبه مى ‏خوانيم: «اَينَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِكَربَلاء؟ كجاست خونخواهِ آن كشته دشت كربلا»؟ آرى! دقيقاً از همين كربلاست كه مرثيه غدير آغاز دوباره ‏اى يافته و تا قيام قائم‏ عليه السلام ادامه مى‏ يابد. پس اگر سوگوارى بايد كرد اين گونه بايد:
فَعَلَى الاَطائِبِ مِن اَهلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِما وَ آلِهِما فَليَبكِ الباكونَ؛ وَ اِيّاهُم فَليَندُبِ النّادِبونَ؛ وَ لِمِثلِهِم فَلتُذرَفِ الدُّموعُ وَليَصرُخِ الصّارِخونَ، وَ يَضِجَّ الضّاجّونَ، وَ يَعِجَّ العاجّونَ.
تنها بر پاكانِ برگزيده اهل بيتِ محمّد و على ‏عليه السلام و خاندانشان، گريه كنندگان بايد بگريند، و شيون كنندگان بايد شيون كنند. و تنها براى آنهاست كه سوگواران بايد سوگوارى كنند، اشك‏ها بايد ريزان شود، ناله‏ ها از دل برآيد، فريادها به آسمان رسد و بانگ واويلا سر داده شود.
كجاست حسن؟ كجاست حسين؟ كجا هستند فرزندان حسين؟ آن شايستگان و راستگويانِ يكى پس از ديگرى؟ كجاست راهى پس از راهى؟ كجاست برگزيده ‏اى پس از برگزيده ‏اى؟ كجا هستند خورشيدهاى تابان؟ كجا هستند ماه‏ هاى فروزان؟ كجا هستند ستارگانِ درخشان؟
كجا هستند نشانه‏ هاى دين و پايه‏ هاى دانش؟ كجاست آن بقيّة اللّهى كه از عترتِ هدايتگر هرگز جدا نيست؟
كجاست آن مهيّاشده ‏اى كه رشته ستمگران را پاره می‏كند؟ كجاست آن ساماندهِ كژى ‏ها و ناراستى ‏ها كه انتظارش را مى ‏كشند؟ كجاست آن دور كننده سِتَم؛ كه به اميدش دل بسته‏ اند؟

4 . قرآن و وارثانِ بر حق آن‏

-در خطبه غدير:
«اى مردم! در قرآن بينديشيد و آياتش را بفهميد، و به آيات محكمش بنگريد و آيات متشابهش را وانهيد.
سوگند به خدا هرگز زَواجرِ قرآن (باطنِ آيات) را براى شما آشكار نمى ‏كند و تفسيرش را روشن نمی‏سازد، مگر اين كسى كه من دست او را گرفته به سوى خود بالا مى‏ برم و بازويش را گرفته و به شما اعلام مى‏دارم: هر كس كه من صاحب اختيار او هستم اين على صاحب اختيار اوست.
اى مردم! اين على برادر و جانشين و نگه‏دارنده علم من است. او وَصىِّ من در ميان اُمّتم بر تفسير كتابِ خدا و دعوت به آن مى‏باشد، و عمل‏ كننده به آنچه خدا را راضى مى‏ كند».
سُليم بن قيس هلالى در كتاب خود روايتى را از سلمان فارسى چنين آورده است:
در شبِ همان روز (روز سقيفه) على ‏عليه السلام همراه حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين ‏عليهم السلام به درِ خانه مهاجرين و انصار رفته، حقّ از دست رفته ‏اش را به آنان يادآورى فرمود و آنها را به يارى خويش فراخواند.
از اين ميان، تنها چهل و چهار نفر آمادگى خود را براى يارى آن حضرت اعلام كردند. حضرت به آنان فرمود صبحِ فردا در حالى كه سرها را تراشيده و شمشيرهايشان را حمايل كرده ‏اند، نزد ايشان بيايند. امّا صبحِ فردا به جز چهار نفر كه ساعاتى بعد به هفت نفر رسيدند كسى بر سر قولِ خود حاضر نشد. اين دعوت سه شب تكرار شد، ولى هر صبح نتيجه همان بود كه بود.(506)
بنابراين وقتى على ‏عليه السلام هيچ يار و ياورى به جز سه يا چهار يا هفت نفر نيافت، دست از مبارزه آشكار با غاصبان خلافت برداشت و فقط به جمع و تدوين قرآن پرداخت. اين گونه كه سلمان براى سُليم روايت مى ‏كند:
وقتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام عكس العمل يارانش را چنين ديد از خانه بيرون نيامد و عبا بر دوش نيفكند مگر براى نماز، تا اينكه قرآن را آن گونه كه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده بود جمع كرد؛ همراه تأويل و تفسيرش، و مشخص نمودن آيات ناسخ و منسوخ، خاصّ و عام، محكم و متشابه و ... .
و آن زمان كه كار به اتمام رسيد، آن حضرت قرآنِ تدوين شده‏ اش را برداشته به مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله رفت، در حالى كه ابوبكر و عمر در مسجد بودند و مردم در اطرافشان. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام وارد شد و نظرِ جمع را به خود معطوف داشته، با صدايى كه همه بشنوند فرمود:
بدانيد كه من پس از غسل و كفن و دفن پيامبر صلى الله عليه وآله، به كارى روى نياوردم مگر به جمع و تدوين قرآن. امّا در اين قرآن تمام آياتى كه بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده آمده، و آيه ‏اى نيست مگر آنكه تنزيلش را نزد پيامبر صلى الله عليه وآله خوانده‏ ام و آن حضرت تأويل و ظاهر و باطن و عام و خاصّ و ناسخ و منسوخش را به من آموخته است.
بنابراين شما در فرداى قيامت نمى‏ توانيد ادعا كنيد كه ما از اين موضوع آگاه نبوديم.(507) همچنين به درگاه خداوند عذرى نداريد كه بگوييد من شما را به يارىِ خود فرا نخواندم، و حق را به شما يادآورى نكردم، و شما را به كتاب خدا از ابتدا تا انتهايش دعوت ننمودم.
اينجا بود كه عمر برخاست و گفت: «ما خود قرآنى داريم كه از قرآنِ تو بى ‏نيازمان مى‏ كند»! و على‏ عليه السلام با قرآنى كه تدوين و تنظيم كرده بود به خانه بازگشت.(508)
اكنون به نظر شما آنچه كه امام صادق‏ عليه السلام در دعاى ندبه به ما آموخته، مبيّن چه حقيقتى است؟

-در دعاى ندبه:
اَينَ المُؤَمَّلُ ِلاِحياءِ الكِتابِ وَ حُدودِهِ؟ كجاست آن آرزو شده‏اى كه اِحيا كند كتاب خدا و حدود آن را؟
اَينَ مُحيى مَعالِمِ الدّينِ وَ اَهلِهِ؟ كجاست آن زنده كننده نشانه‏ هاى دين و اهلِ دين؟

5. سُنّت‏ها و فرائض‏

-در خطبه غدير
اى مردم! با دينِ كامل و تفقّه (دانايى در دين) خانه خدا را زيارت كنيد. اى مردم! نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد، همان گونه كه خداى عزّوجلّ به شما فرموده است. امّا اگر زمانى طولانى بر شما گذشت و كوتاهى نموده و فراموش كرديد، على صاحب اختيار و سرپرست شماست كه معارف دين را برايتان تبيين كند.
بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را يك به يك برشمرده و بشناسانم؛ يا در اين مدت كوتاه به تمام حلال‏ها دستور داده و از همه حرام‏ها بازتان دارم. بنابراين مأمورم كه از شما بيعت گرفته و با شما دست بدهم بر پذيرشِ آنچه از سوى خداى عزّوجلّ درباره اميرالمؤمنين و اوصياى بعد از او آورده‏ام. همان امامانى كه از من و از نسل او (على) هستند و تا روز قيامت كه خداوند در آن به حقّ حُكم می‏كند به حقّ قيام مى‏ كنند و مهدى از آنان است.
در اين فرازها از خطبه غدير به تصريح آمده كه انجام سنّت‏ها و فرائض و عمل به حرام و حلال منوط به اِحراز دين كامل يعنى پذيرش ولايت على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام است. ولى به نظر مى‏ رسد كه اين موارد هم به دست فراموشى سپرده شده و به مرور زمان رنگ باخته؛ چرا كه امام صادق‏ عليه السلام در دعاى ندبه از اين حقيقت نيز چنين پرده برداشته است:

-در دعاى ندبه :
اَينَ المُدَّخَرُ لِتَجديدِ الفَرائِضِ وَ السُّنَنِ؟ كجاست آنكه براى تازه كردنِ فرائض و سُنّت‏ها ذخيره شده است؟
اَينَ المُتَخَيَّرُ ِلاِعادَةِ المِلَّةِ وَ الشَّريعَةِ؟ كجاست آن برگزيده ‏اى كه كيش و آيين محمّدى را از نو بَنا كُنَد؟
و سرانجام اگر از آن دسته افرادى هستيم كه به خواندن دعاى عهد در هر صبح مبادرت داشته يا هر از چند گاهى آن را مى‏ خوانيم، سعى كنيم كه به فرموده رسول خداصلى الله عليه وآله در خطبه غدير از روى تفقّه باشد، نه صرفاً از روى عادت يا ثواب! و تنها در اين صورت است كه به مفهوم واقعى و ما بازاء عباراتى چنين پى خواهيم بُرد:
«وَ اعمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ اَحىِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلتَ وَ قَولُكَ الحَقُّ: «ظَهَرَ الفَسادُ فِى البَرِّ وَ البَحرِ بِما كَسَبَت اَيدِى النّاسِ» وَاجْعَلهُ اللّهُمَّ ... مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِن اَحكامِ كِتابِكَ وَ مُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِن اَعلامِ دينِكَ وَ سُنَنِ نبيِّكَ».(509)
پس اى فريادرَسِ دادخواهان! به فريادِ اين بنده گرفتار كوچك‏ترينت عنايت كن و بزرگ آقايش را به او بنما، اى توانمندِ مطلق! و بدين سان سوزِ دل و اندوه سينه‏ اش را مرهمى بگذار و آتش درونش را فرو نشان؛ اى كسى كه بر عرش قرار گرفته و بازگشت و سرانجامِ كار به سوى اوست!(510)

منابع و مآخذ

1 . قرآن مجيد.
2 . اسرار آل محمد عليهم السلام، ترجمه كتاب سليم هلالى، سليم بن قيس، مترجم: انصارى زنجانى خوئينى، اسماعيل، نشر الهادى، قم، چاپ اول، 1416 ق.
3 . روضه كافى، محمد بن يعقوب كلينى، ناشر: انتشارات علميه اسلاميه، تهران ، نوبت چاپ: اول، بى‏تا.
4 . سيماى حضرت مهدى ‏عليه السلام در قرآن، هاشم حسينى بحرانى، ترجمه: مهدى حائرى قزوينى، تهران، آفاق، 1374 ش.
5 . علل ‏الشرائع، شيخ صدوق، ناشر: داورى، قم، چاپ اول.
6 . مفاتيح ‏الجنان، شيخ عباس قمى.

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر