غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

«العَاصِم لِلصَّالِحِينَ»

نگهدارنده و نگهبان شايستگان.

(قسمت چهارم)

عصمت خاصّ خداوند در روز غدير

مأموريّت بزرگ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در تعيين جانشين خود، از سوي منافقان به شدّت تهديد مي شد. آنها مدّت ها پيش از غدير چون متوجه نزديكي رحلت حضرت و تصميم ايشان بر تعيين رسمي جانشين شده بودند، صفوف خود را بر ضدّ پيامبر (صلي الله عليه و آله) و برنامه هاي آن حضرت مستحكم كردند. اقدامات اساسي انجام دادند و خود را براي روزهاي بعد از وفات پيامبر (صلي الله عليه و آله) آماده كردند و اين جا بود كه خط كفر و نفاق و عصيان دست به دست هم داده بودند.
نقشه داشتند تا مردم را متفرّق كنند و نگذارند اين برنامه به خوبي پيش رود. مقابل حضرت هفت نفر از منافقين از جمله ابوبكر، عمر، عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابي وقاص و جملاتي را به هم مبادله مي كردند:
- او را نمي بينيد كه چشمانش مانند مجانين مي چرخد؟! اكنون مي گويد: خدايم چنين گفته است!
- او به پسر عمويش فريفته شده است.
- هرگز در مقابل سخن او تسليم نخواهيم شد.
- كار پسر عمويش را عجب محكم و موكد نموده است.
- و ... . (1)

خورشيد و ماه:

«وَ مُسَخِّرُ الشَّمسِ وَ القَمَرِ، كُلٌّ يَجرِي لِأجَلٍ مُسَمًّي»
و رام كننده خورشيد و ماه است كه هريك در مدار معيني تا زماني كه خواست اوست حركت مي كنند.

خورشيد و ماه همچون روز و شب دو پديده بسيار چشمگير و قابل توجه هستند كه در قرآن كريم در موارد متعدّدي پيرامون آن دو سخن به ميان آمده و حقايقي درباره آنها بيان شده است.
اين كه قرآن كريم از آن ها زياد صحبت مي كند به اين علّت است كه مردم در زمين بيشتر از همه سر و كارشان با خورشيد و ماه است و به خاطر بزرگي آنها، بيش از همه جلب توجه مي كنند. تا جايي كه تاريخ نشان داده است كه مردم در طول تاريخ به پرستش خورشيد و ماه روي آورده اند. قرآن كريم در اين باره مي فرمايد كه خورشيد و ماه تنها بخشي از نشانه هاي وجود خداوند هستند و از اين جهت صراحتا از پرستش آنها باز مي دارد، آنجا كه مي فرمايد:

«وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُون‏» (۱)
و از نشانه ‏هاى [حضورِ] او شب و روز و خورشيد و ماه است؛ نه براى خورشيد سجده كنيد و نه براى ماه، و آن خدايى را سجده كنيد كه آنها را خلق كرده است اگر تنها او را مى ‏پرستيد.

شب و روز

پروردگارِ جهان، شب و روز را از جمله مهمترين پديده ها قرار داده است. حدود نود مرتبه لفظ «ليل» به معناي شب و بيش از پنجاه مرتبه كلمه ي «نهار» را در كتابش ذكر كرده است. شب و روز را به عنوان يكي از آيات و نشانه هاي وجود خود معرفي كرده است:

«هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُون‏» (1)
اوست كسى كه براى شما شب را قرار داد تا در آن بياراميد و روز را روشن [گردانيد]. بى گمان، در اين [امر] براى مردمى كه مى ‏شنوند نشانه ‏هايى است.

اهميّت موضوع شب و روز تا جايي است كه قرآن در آيات متعدّدى به اين دو سوگند ياد مى ‌كند:

«وَ اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَ النَّهارِ اِذا تَجَلّى» (2)
«سوگند به شب هنگامى كه همه جا را بپوشاند و سوگند به روز هنگامى كه جلوه‌گر شود (و نور حيات بخش آن زنگ بيدار باش را در جهان حيات همراه انواع بركات به صدا در مى‌آورد)

همين معنى در جاى ديگر به تعبير ديگرى آمده است، مى ‌فرمايد:

«وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ - وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ» (3)
«سوگند به شب هنگامى كه پشت كند (و رو به سوى روشنائى رود) و سوگند به صبح هنگامى كه چهره بگشايد (و با  روشنائى خود لبخند حيات زند)».

«وَ دَاحِي المَدحُوَّاتِ»

در اساس البلاغه معناي «دحو» را اين گونه مي گويد: خداوند زمين را يكپارچه آفريد سپس آن را «دَحو» نمود، يعني گسترش و امتداد و توسعه داد، همان طوري كه نانوا خمير را مي گيرد و آن را مي گستراند. (1)

«مدحوّ» اسم مفعول است بر وزن مفعول مانند «مدعوّ». در كتاب «النهاية في غريب الحديث و الأثر» درباره ي «مدحوّات» آمده است: «مدحوّات» يعني زمين ها از ماده ي «دَحَا يَدْحُو و يَدْحَى» يعني گستراند و توسعه داد». (2)

أمير المومنين علي (عليه السلام) در يكي از خطبه هاي خويش به تبعيّت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در روز غدير، اين تعبير را به كار گرفته اند: ‏

«اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ ...»
خداوندا! اي گستراننده ي زمين ها (3)

آفريدگار حقيقي:

«وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلَا مَعُونَةٍ مِن أَحَدٍ وَ لَا تَكَلُّفٍ وَ لَا احتِيَالٍ»
و آنچه آفريده بدون ياري كسي، بدون هيچ رنج و زحمتي و بدون چاره انديشي آفريده است.

آفرينندگي خداوند مانند ديگر صفاتش كاملا با مخلوقاتش متفاوت است و نبايد بين اين دو شباهتي و مقايسه اي تصوّر شود. يكي از آشكارترين فرق هاي اين دو آفرينش كه پيشتر بيان شد اين است كه خداوند بدون الگوبرداري از چيزي اشياء را آفريده است، يعني: ابداع در آفرينش مي كند.

ديگر تفاوت اين دو خلقت - همان طوري كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در خطابه غدير فرمودند - اين است كه از آنجا كه خداوندِ عالم در كمال قدرت و حكمت مي باشد، بي نياز است از اين كه بخواهد از كسي يا چيزي كمكي درخواست كند و پيش از شروع خلقت، در پيش خود چاره انديشي نمايد. او بِالفور هر گاه اراده كند، مي آفريند و كسي ياراي مقابله با او را ندارد. در عقول بشر گاهي بعضي از مصنوعات خدا ناممكن و نشدني به نظر آيند؛ امّا چون اراده خدا برتر از همه اراده هاست، ديگر مانعي نمي تواند از آن جلوگيري كند. مثلا او مي تواند از جنس فرشته، بشري را خلق كند هر چند عجيب به نظر آيد، چنانچه در داستان حضرت عيسي (عليه السلام) مي خوانيم، آنجا كه فرمود:

«قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني‏ بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون» (1‏)
[مريم‏] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [كار پروردگار]. خدا هرچه بخواهد مى ‏آفريند؛ چون به كارى فرمان دهد، فقط به آن مى‏ گويد: «باش»؛ پس مى‏ باشد.»

آفريدگار حقيقي:

«وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلَا مَعُونَةٍ مِن أَحَدٍ وَ لَا تَكَلُّفٍ وَ لَا احتِيَالٍ»
و آنچه آفريده بدون ياري كسي، بدون هيچ رنج و زحمتي و بدون چاره انديشي آفريده است.

آفرينندگي خداوند مانند ديگر صفاتش كاملا با مخلوقاتش متفاوت است و نبايد بين اين دو شباهتي و مقايسه اي تصوّر شود. يكي از آشكارترين فرق هاي اين دو آفرينش كه پيشتر بيان شد اين است كه خداوند بدون الگوبرداري از چيزي اشياء را آفريده است، يعني: ابداع در آفرينش مي كند.

ديگر تفاوت اين دو خلقت - همان طوري كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در خطابه غدير فرمودند - اين است كه از آنجا كه خداوندِ عالم در كمال قدرت و حكمت مي باشد، بي نياز است از اين كه بخواهد از كسي يا چيزي كمكي درخواست كند و پيش از شروع خلقت، در پيش خود چاره انديشي نمايد. او بِالفور هر گاه اراده كند، مي آفريند و كسي ياراي مقابله با او را ندارد. در عقول بشر گاهي بعضي از مصنوعات خدا ناممكن و نشدني به نظر آيند؛ امّا چون اراده خدا برتر از همه اراده هاست، ديگر مانعي نمي تواند از آن جلوگيري كند. مثلا او مي تواند از جنس فرشته، بشري را خلق كند هر چند عجيب به نظر آيد، چنانچه در داستان حضرت عيسي (عليه السلام) مي خوانيم، آنجا كه فرمود:

«قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني‏ بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون» (1‏)
 [مريم‏] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [كار پروردگار]. خدا هرچه بخواهد مى ‏آفريند؛ چون به كارى فرمان دهد، فقط به آن مى‏ گويد: «باش»؛ پس مى‏ باشد.»

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در فراز ديگر خداوند متعال را اين گونه توصيف مي كند:

« ... الحَسَنُ الصَّنِيعَةِ ...»
(خدا) زيبا آفرين (است).

خداوند سرچشمه همه زيبايي هاست. اميرمومنان علي (عليه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَال‏» (1)
به راستي خدا زيباست و زيبايي را دوست مي دارد.

خداوند با داشتن چنين وصفي ناممكن است كه آفرينشي زشت و قبيح داشته باشد، زيرا كه جهان معلول و دست ساخته ي خداست و معلول هيچ گاه از علّت خود سرپيچي نمي كند. ديگر اين كه در روايت فوق آمده است كه خدا دوستدار زيباييست. نتيجه اين مي شود كه جهان خلقت چون خود او در نهايت زيبايي و جمال آفريده شده است. در آيه كريمه فرمود:

«الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ» (2)
همان خدايي كه هر چه را آفريده، زيبا و نيكويش گردانيده است.  

اتقان و محكم بودن خلقت خدا:

« ... فَهُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إلَّا هُوَ المُتقِنُ الصَّنعَةِ ...»

در يكي از فرازهاي خطابه غدير رسول خدا (صلي الله عليه و آله) باري تعالي را به «مُتقِن» وصف مي كند.

«فَهُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إلَّا هُوَ المُتقِنُ الصَّنعَةِ»
پس او خدايي است كه جز او خدايي نيست، همان محكم گرداننده خلقت.

لسان العرب «إتقان» را اين گونه معني مي كند:

«و أَتْقَنَ الشي‏ءَ: أَحْكَمَه و إتْقانُه إِحْكامُه»

چيزي را اتقان نمود، يعني آن را محكم ساخت و اتقان يك چيز يعني اِحكام آن. (1)

آفريدگار عالم، جهان را بدون اينكه از چيزي الگوبرداري كند، به وجود آورده است. به اين نوع خلقت اصطلاحا «ابداع» مي گويند. ابداع مصدر باب افعال از ماده «بَدَعَ» است. اين ماده در لغت به چيزي گفته مي شود كه تازه و اوّل بوده (1) و يا نمونه قبلي نداشته باشد. (2) بعضي گفته اند كه ابداع، احداث چيزي است كه مسبوق به خلق، ذكر و معرفت نباشد. وقتي در مورد خداوند استعمال مي شود به معني ايجاد چيزي بدون نياز به آلت، ماده، زمان و مكان است و اين تنها به خداوند اختصاص دارد. (3)

بديع بر وزين فعيل به معناي فاعل مُبدِع از صفات خداوند متعال است، چرا كه مخلوقات را بر اساس اراده خودش و بدون نمونه قبلي آفريده است.

فرق بين واژه «خلق» و «ابداع» اين است كه خلق گاهي به مطلق ايجاد، گفته مي شود اعمّ از اين كه مسبوق به زمان و ماده باشد يا نباشد.

البته واژه «اختراع» و «انشاء» نيز در مورد خداوند استعمال شده است كه در اين صورت مراد از آنها، ايجاد اشياء بدون ماده، زمان، آلت و هر چيز ديگر خواهد بود. (4)

خالقيّت خداوند متعال:

خداوند متعال آفريننده ماسواي خود مي باشد. عالَم با تمام وسعت و عظمتش همه ساخته دست قدرت اويند و نشانه روشني بر وجود او هستند. واژه «عالَم» خود به معناي «مَا يُعلَمُ بِهِ» مي باشد، يعني چيزي كه به واسطه او چيز ديگر شناخته مي شود. جهان بزرگِ پيرامون ما راهنماي ما به آفريدگار عالم است.

خالقيّت از صفات فعل خداوند مي باشد و اين صفت مانند ديگر صفات باري تعالي از قديم بوده اند نه اينكه همزمان با به وجود آمدن اشياء متّصف به اين صفت گردد. به عبارت ديگر خداوند، خالق مطلق بوده قبل از ايجاد اشياء، به آنها علم داشته و همه امور را او آفريده است. و موجودات همانگونه آفريده شده اند كه در علم پيشين خدا حضور داشته اند.

انعام، منّت و تفضّل خداوند

آفريدگار و پروردگار عالم از رحمت واسعه اش و نعمت هاي بي كرانش چيزي را بي بهره نگذاشته است، بلكه آن چه كه موجب كمال اوست را -بدون داشتن هيچ استحقاقي از سوي آنها - عطا نموده است، همان طور كه در خطابه ي امير مومنان علي (عليه السلام) مي خوانيم كه فرمود:

«وَ غَمَرَهُمْ فَضْلُهُ مَعَ تَقْصِيرِهِمْ عَنْ كُنْهِ مَا هُوَ أَهْلُهُ»
و با اينكه آفرينش از رسيدن به (كنه) آن عبادتى كه در خور و سزاوار آن ذات مقدّس باشد كوتاه است، فضل و كرمش همه را فرا گرفته است‏. (1)

6. پادشاهي خداوند

در سرتاسر اين جهانِ پهناور، مالكان و پادشاهان زيادي وجود دارند، اما همه ي اين ها در تحت مملكت با عظمت پادشاه عالم قرار دارند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در خطابه ي غدير از جمله فرمودند:

« ... لَهُ المُلكُ ...»
پادشاهي (و فرمانروايي) تنها براي اوست.  

اين فرمايشِ حضرت، «مُلكِ» غير از خدا را به طور كامل نفي مي كند و تنها ملك خداوندِ جبّار را ثابت مي گرداند؛ چنان كه در علم بلاغت گفته اند، مفاد «حصر» (1) نفي و اثبات است. در جمله ي مذكور معنا چنين مي شود كه تنها مُلك از آنِ خداست و براي غير او مُلكي نيست.

 

انبياء خزانه داران علم الهي

با معرفت به اين كه خداوند متعال عالم علي الاطلاق است و چيزي بر او پوشيده نيست، با علم بي نهايتش خلقتي شگفت به وجود آورده است؛ چرا كه لازمه ي خلق هر چيزي در مرحله ي اول داشتن علم است.
از آنجا كه خدا اراده كرد، خلائق براي ارتباط با او واسطه اي داشته باشند، حجّت ها و نمايندگاني در زمين برگزيد و آنها را گنجينه ها و مخازن علمش قرار داد.
پروردگار عالم آموزگار پيامبران و فرستادگانش بود و اين سلسله را با حضرت آدم (عليه السلام) آغاز كرد، چنانچه فرمود:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏» (1)
و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مى‏گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد.»

2. احاطه خداوند: «وَ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ فِي مَكَانِه‏»
«خداوند به تمامي اشياي عالم احاطه داشته در حاليكه در جايگاه خويش مي باشد.»

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر