قال: حدثني عمر بن أبي سليم العيسى، عن جعفر بن محمد الصادق، عن أبيه- عليهما السلام- قال: لما نصب رسول الله- صلى الله عليه و آله- عليا- عليه السلام- يوم غدير خم، و قال: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و طار ذلك في البلاد، ثم قام على رسول الله- صلى الله عليه و آله- النعمان ابن الحارث الفهري على قعود له [و قال:] يا محمد أمرتنا عن الله عز و جل أن نشهد أن لا إله إلا الله، و أنك محمد رسول الله، فقبلنا ذلك منك، و أمرتنا بالصلاة الخمس فقبلناها منك، و أمرتنا بالزكاة فقبلناها منك، و أمرتنا بالحج فقبلناه منك، و أمرتنا بالجهاد فقبلناه منك، ثم لم ترض حتى نصبت هذا الغلام و قلت: من كنت مولاه فهذا مولاه، هذا شيء منكأو من الله عز و جل؟ فقال- صلى الله عليه و آله-: من الله تعالى.ثم قال للنعمان: و الله الذي لا إله إلا هو إن هذا هو من عند الله جل اسمه. فولى [النعمان بن] الحارث يريد راحلته، و هو يقول: اللهم إن كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم، فما وصل إليها حتى أمطره الله عز و جل بحجر على رأسه فقتله، فأنزل الله تعالى سأل سائل بعذاب واقع.
از امام صادق عليه السلام وايشان از پدر بزرگوارشان روايت كردند:وقتي پيامبر صلي الله عليه واله امام علي عليه السلام را در روز غدير خم به جانشيني خود منصوب كردند،فرمودند:هركس من مولاي او هستم پس از اين علي عليه السلاممولاي او است،بارالها!دوست بدار كسي كه او را دوست دارد ودشمن بداركسي كه با او دشمن است.اين سخنان پيامبر صلي الله عليه واله در حجاز وشهرهاي ديگرپخش شد،يكباره به نام نعمان بن حرث مقابل رسول خدا بلند شد وگفت:اي محمد!به ما امر فرمودي كه به وحدانيت خداي تبارك وتعالي شهادت بدهيم وايمان بياوريم وامر فرموديد كه تو (اي محمد)فرستاده خدا هستي،ما نيز به پيامبري ات ايمان آورديم،آن گاه ما را به نماز خواندن وروزه گرفتن وزكات دادن وحج رفتن در وقت غنا وجهاد كردن در راه خدا راهنمايي كردي وما همه آنها را با دل وجان قبول كرديم وهيچ چيزي نگفتيم تا وقتي كه دست ان جوان(علي بن ابي طالب عليه السلام)را در غدير خم بالا بردي وفرمودي:هركس من مولاي او هستم پس از اين علي عليه السلام مولاي او است.آيا اين فرماني كه دادي از طرف تو است يا از طرف خداي تبارك وتعالي؟پيامبرصلي الله عليه واله درجوابش فرمودند:اي نعمان!به آن كسي كه جان در دست قدرت والاي او است،اين فرمان از طرف خداي تبارك وتعالي است وبه من امر فرموده كه علي عليه السلام را بعد از خود جانشين كنم با اين تفاوت كه او بعد از من پيامبر نيست و او بعد از من امام ورهبر امت است.نعمان قبول كرد ورفت ودر حالي كه حركت مي كرد با خود مي گفت:بارالها!اگر اين فرمان از طرف تو است پس از آسمان سنگ ببار وما را به عذابي دردناك عذاب بده.قبل از تمام شدن حرف هاي نعمان،يكباره به اذن خداي تبارك وتعالي از آسمان سنگ باريد ويكي از آن سنگ ها بر سر نعمان افتادو آن را در جا به درك واصل كردوبه خاطر همين خداي تبارك وتعالي اين آيه را نازل فرمودند:سئل سائل بعذاب واقع .