غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دوشنبه, 25 دی 1396 12:33

غدیر در سیره پیامبر اکرم:ابلاغ ولايت اميرالمومنين علیه السلام

غدیر در سیره پیامبر اکرم:ابلاغ ولايت اميرالمومنين علیه السلام

1- عن حذيفة بن اليمان قال: كنت و الله جالسا بين يدي رسول الله صلى اللّه عليه و آله و قد نزل بنا غدير خم و قد غص المجلس بالمهاجرين و الأنصار فقام رسول الله صلى اللّه عليه و آله على قدميه و قال أيها الناس إن الله أمرني بأمر فقال يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك‏و إن لم تفعل فما بلغت رسالته فقلت لصاحبي جبرئيل يا خليلي إن قريشا قالوا لي كذا و كذا فإن الخبر من ربي فقال و الله يعصمك من الناس ثم نادى أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام و أقامه عن يمينه ثم قال أيها الناس أ لستم تعلمون أني أولى بكم منكم بأنفسكم قالوا اللهم بلى قال أيها الناس من كنت مولاه فهذا مولاه فقال رجل من عرض المسجد يا رسول الله ما تأويل هذا فقال من كنت نبيه فهذا علي أميره و قال اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله فقال حذيفة فو الله لقد رأيت معاوية حتى قام فتمطى و خرج مغضبا واضعا يمينه على عبد الله بن قيس الأشعري و يساره على مغيرة بن شعبة ثم قام يمشي متمطيا و هو يقول لا نصدق محمدا على مقالته و لا نقر لعلي بولايته فأنزل الله على أثر كلامه فلا صدق و لا صلى و لكن كذب و تولى ثم ذهب إلى أهله يتمطى أولى لك فأولى ثم أولى لك فأولى فهم به رسول الله صلى اللّه عليه و آله أن يرده و يقتله ثم قال جبرئيل لا تحرك به لسانك لتعجل به فسكت النبي صلى اللّه عليه و آله.

حذيفة بن يمان گفت: به خدا سوگند پيش روى پيامبر خدا نشسته بودم هنگامى كه ما را در غدير خم پياده كرد و مجلس از مهاجرين و انصار پر بود، پيامبر خدا بر روى پاى خود ايستاد و گفت: اى مردم خداوند به من فرمانى داده و گفته: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به تو رسيده است برسان سپس علىّ بن ابى طالب عليه السلام را خواند و در طرف راست خود قرار داد، سپس گفت: اى مردم آيا نمى‏دانيد كه من به شما از خودتان اولى هستم؟ گفتند:آرى. گفت: هر كس كه من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدايا هر كس را كه او را دوست بدارد دوست بدار و هر كس را كه او را دشمن بدارد دشمن بدار و هر كس را كه به او دشمنى كند دشمن باش و هر كس را كه به او يارى كند، يارى كن و هر كس را كه او را خوار سازد، خوار كن.حذيفه مى‏گويد: به خدا سوگند كه ديدم معاويه برخاست و خود را گرفت و در حال غضب دست راست خود را بر عبد اللّه بن قيس اشعرى و دست چپ خود را بر مغيرة بن شعبه گذاشت و از روى تكبر گام برداشت در حالى كه مى‏گفت: ما سخن محمد را تصديق نمى‏كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏كنيم. پس خدا اين آيه را نازل كرد: فلا صدق و لا صلى و لكن كذب و تولى ثم ذهب الى اهله يتمطى پيامبر خواست كه او را برگرداند و بكشد ولى جبرئيل به او گفت: زبان خود را به آن حركت مده تا به آن شتاب كنى. پس پيامبر از آن ساكت شد.

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏37، ص: 194
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج‏2، ص: 391

2- رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در دهمين سال هجرت، زيارت خانه خدا (كعبه) را با اجتماع مسلمين آهنك فرمود. و در ميان قبايل مختلفه و طوائف اطراف بر حسب امر آنحضرت اعلان شد، و در نتيجه گروه عظيمى بمدينه آمدند تا در انجام اين تكليف الهى (اداى مناسك حج بيت اللّه) از آنحضرت پيروى و تعليمات آنحضرت را فرا گيرند.
اين تنها حجّى بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از مهاجرت بمدينه انجام داد، نه پيش از آن و نه بعد از آن ديگر اين عمل از طرف آنحضرت وقوع نيافته و اين حج را باسامى متعدد در تاريخ ثبت نموده‏اند، از قبيل: حجة الوداع- حجة الاسلام- حجة البلاغ- حجة الكمال- حجة التمام.
در اين موقع رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بقصد حج پياده از مدينه خارج شد و تمامى زنان و اهل حرم خود را نيز در هودج‏ها قرار داد، و با همه اهل البيت خود و باتفاق تمام مهاجرين و انصار و قبايل عرب و گروه عظيمى از خلق حركت فرمود...و روز سه شنبه داخل مكه شدند.
پس از آنكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مناسك حج را انجام دادند و با جمعيّتى كه بهمراه آنحضرت بودند آهنك بازگشت بمدينه فرمودند چون بغدير خم رسيدند- جبرئيل امين فرود آمد و از خداى تعالى اين آيه را آورد:يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...
امين وحى الهى آيه فوق را آورد و از طرف خداوند آن حضرت را امر كرد كه على عليه السّلام را بولايت و امامت معرفي و منصوب فرمايد و آنچه درباره پيروى از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده بهمگان ابلاغ فرمايد. در اين هنگام آنها كه از آن مكان گذشته بودند بامر پيغمبر بازگشتند و آنها هم كه در دنبال قافله بودند رسيدند و در همانجا متوقف شدند. در اين سرزمين درختان كهن و انبوه و سايه گستر وجود داشت كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قدغن فرمود كسى زير درختان پنجگانه كه بهم پيوسته بودند فرود نيايد و خار و خاشاك آنجا را برطرف سازند. وقت ظهر حرارت هوا شدّت يافت بطوريكه مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زير پا افكندند و براى آسايش پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله چادرى تهيه و روى درخت افكندند تا سايه كاملى براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فراهم گشت. اذان ظهر گفته شد و آنحضرت در زير آندرختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود. پس از فراغ از نماز در ميان گروه حاضرين «3» بر محل مرتفعى كه از جهاز شتران ترتيب داده بودند قرار گرفت «4» و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت و چنين فرمود:
حمد و ستايش مخصوص ذات خدا است. يارى از او ميخواهيم و باو ايمان داريم‏ و توكّل ما باو است و از بديهاى خود و اعمال ناروا باو پناه ميبريم. گمراهان را جز او راهنمائى نيست و آنكس را كه او راهنمائى فرموده گمراه كننده نخواهد بود.
و گواهى ميدهم كه معبودى (در خور پرستش) جز او نيست. و اينكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده او است. پس از ستايش خداوند و گواهى به يگانگى او. اى گروه مردم.
همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهى داده كه دوران عمرم سپرى گشته و قريبا دعوت خداوند را اجابت و بسراى باقى خواهم شتافت. من و شما هر كدام بر حسب آنچه بعهده داريم مسئوليم. اينك انديشه و گفتار شما چيست؟مردم گفتند: ما گواهى ميدهيم كه تو ابلاغ فرمودى و از پند ما و كوشش در راه وظيفه دريغ نفرمودى. خداى بتو پاداش نيكو عطا فرمايد: فرمود: آيا نه اينست كه شماها بيگانگى خداوند و اينكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده او است گواهى ميدهيد؟...همگان گفتند آرى، باين حقايق گواهى ميدهيم.
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:...و مواظب باشيد كه پس از در گذشتن من با دو چيز گرانبها و ارجمند كه در ميان شما ميگذارم چگونه رفتار نمائيد؟! در اين موقع يكى در ميان مردم بانك بر آورد كه يا رسول اللّه آن دو چيز گرانبها و ارجمند چيست؟ فرمود آنكه بزرگتر است كتاب خدا است كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگر آن در دست شما است (كنايه از اينكه كتاب خدا وسيله ارتباط با خداوند است) بنابر اين آنرا محكم بگيريد و از دست ندهيد تا گمراه نشويد. و آن ديگر كه كوچكتر است عترت من (اهل بيت من) ميباشد و همانا خداى مهربان و دانا مرا آگاه فرمود كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا كنار حوض بر من وارد شوند. و من اين امر را (عدم جدائى كتاب و عترت را) از پروردگار خود درخواست نموده‏ام. بنابر اين بر آندو پيشى نگيريد و از پيروى آن دو باز نايستيد و كوتاهى نكنيد كه هلاك خواهيد شد. سپس دست على عليه السّلام را گرفت و او را بلند نمود تا بحدى كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و مردم او را ديدند و شناختند.و فرمود: اى مردم كيست كه بر اهل ايمان از خود آنها (سزاوارتر) ميباشد؟
گفتند: خداى و رسولش داناترند. فرمود همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنين هستم و اولى و سزاوارترم بر آنها از خودشان. پس هر كس كه من مولاى اويم على عليه السّلام مولاى او خواهد بود و اين سخن را سه بار و بنا بگفته احمد بن حنبل پيشواى حنبلى‏ها چهار بار تكرار فرمود. سپس دست بدعا گشود و گفت: بار خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد و يارى فرما ياران او را و خوار گردان خوار كنندگان او را، و او را معيار و ميزان و محور حق و راستى قرار ده. آنگاه فرمود. بايد آنان كه حاضرند اين امر را بغائبين برسانند و ابلاغ نمايند. هنوز جمعيت پراكنده نشده بود كه امين وحى الهى رسيد و اين آيه را آورد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً
در اين موقع پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود اللّه اكبر، بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى خدا برسالت من و ولايت على عليه السّلام بعد از من، سپس آن گروه شروعكردند به تهنيت أمير المؤمنين عليه السّلام و از جمله آنان (پيش از ديگران) شيخين- (ابو بكر و عمر) بودند كه گفتند: به به براى تو اى پسر ابى طالب كه صبح و شام را درك نمودى در حاليكه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى. و ابن عباس گفت: بخدا سوگند كه اين امر (ولايت على عليه السّلام) بر همه واجب گشت. سپس حسان ابن ثابت گفت: يا رسول اللّه اجازه فرما تا درباره على عليه السّلام اشعارى بسرايم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود بگو با ميمنت و بركت الهى. در اين هنگام حسان برخاست و چنين گفت: اى گروه بزرگان قريش. در محضر پيغمبر اسلام درباره ولايت كه مسلّم گشت، گفتار و اشعار خود را بيان ميكنم و گفت:
يناديهم، يوم الغدير نبيّهم بخمّ فاسمع بالرّسول مناديا

ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب ج‏1 ص 29 تا 34


3- رَوَى السَّيُوطِيُّ فِي الدُّرِّ الْمَنْثُورِ عَنِ ابْنِ مَرْدَوَيْهِ وَ ابْنِ عَسَاكِرَ بِإِسْنَادِهِمَا عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: لَمَّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى لَهُ بِالْوَلَايَةِ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع عَلَيْهِ بِهَذِهِ الْآيَةِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ.

سيوطى در جلد 2 الدرّ المنثور ص 259 گويد: ابن مردويه و ابن عساكر از ابى سعيد خدرى آورده‏اند كه چون رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در روز غدير خم على عليه السّلام را منصوب و ولايت او را اعلام فرمود، جبرئيل اين آيه را آورد:الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ..

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏37، ص: 189
الغدير فى الكتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 448


4- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّى اللّه عليه و آله [وَ سَاقَ‏] حَدِيثَ الْمِعْرَاجِ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَزِيراً، وَ إِنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ عَلِيّاً وَزِيرُكَ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَهَبَطَ رَسُولُ اللَّهِ فَكَرِهَ أَنْ يُحَدِّثَ النَّاسَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهَا- إِذْ كَانُوا حَدِيثِي عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ حَتَّى مَضَى [مِنْ‏] ذَلِكَ سِتَّةُ أَيَّامٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى:فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى‏ إِلَيْكَ‏فَاحْتَمَلَ رَسُولُ اللَّهِ [صلّى اللّه عليه و آله‏] حَتَّى كَانَ يَوْمُ الثَّامِنَ عَشَرَ، أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّى اللّه عليه و آله أَمَرَ بِلَالًا حَتَّى يُؤَذِّنَ فِي النَّاسِ- أَنْ لَا يَبْقَى غَداً أَحَدٌ إِلَّا خَرَجَ إِلَى غَدِيرِخُمٍّ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه عليه و آله وَ النَّاسُ مِنَ الْغَدِ، فَقَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ بِرِسَالَةٍ- وَ إِنِّي ضِقْتُ بِهَا ذَرْعاً مَخَافَةَ أَنْ تَتَّهِمُونِي وَ تُكَذِّبُونِي- حَتَّى عَاتَبَنِي رَبِّي فِيهَا بِوَعِيدٍ أَنْزَلَهُ عَلَيَّ بَعْدَ وَعِيدٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَرَفَعَهَا حَتَّى رَأَى النَّاسُ بَيَاضَ إِبْطَيْهِمَا [إِبْطِهِمَا] ثُمَّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ اللَّهُ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَاكُمْ- فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ- اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ- وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. وَ أَنْزَلَ اللَّهُ: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ.

عبد اللَّه بن عباس پسر عموى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و از مفسرين قرآن كريم از زبان آن حضرت نقل مى‏كند كه رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله داستان معراج را بيان مى‏كرد تا رسيد به اين كه خداوند در شب معراج فرمود:اى برگزيده من! من هيچ نبىّ‏اى را مبعوث نكردم مگر اين كه برايش وزيرى قرار دادم. تو اى محمد صلى اللَّه عليه و آله! رسول من هستى و على عليه السّلام وزير توست. ابن عباس بيان مى‏كند: چون رسول اللَّه از آسمان فرود آمد، اكراه داشت براى مردم چيزى از اين حديث را نقل كند؛ چون مسلمانان را قريب العهد به زمان جاهليت مى‏دانست و شرايط را مناسب نمى‏ديد. تا اين كه آيه شريفه فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى‏ إِلَيْكَ ... بر آن حضرت نازل شد.باز هم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تحمّل كرد و چيزى آشكار نكرد تا آيه شريفه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ... نازل شد و تكليف را نهايى كرد.
در اين زمان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به بلال حبشى، موذّن اختصاصى، امر فرمود اذان بگويد تا همه مردم در غديرخم جمع شوند. چون همه جمع شدند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بر بلندى ايستاد و فرمود:اى مردم! خداى سبحان مرا به رسالت برگزيد و فرمان داد تا على عليه السّلام را به ولايت معرّفى كنم.
امّا در اين كار درنگ كردم، چون خوف داشتم مرا متهم كنيد و ترسيدم در ابلاغ ولايت پسر عمّ خود مرا تكذيب كنيد.تا اين كه خداى رحمان مرا مورد عتاب قرار داد و ابلاغ ولايت على عليه السّلام را بر من فرمان داد.
و فرمود: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ سپس دست على عليه السّلام را گرفت در ميان جمعيت حاضر، بلند كرد به گونه‏اى كه زير بغل‏هاى او مكشوف شد. آن‏گاه فرمود:ايّها النّاس! اللَّه مولاى و انا مولاكم فمن كنت مولاه فعلى مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصر و اخذل من خذله.در پايان مراسم معارفه، بر رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله، آيه شريفه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نازل شد.

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج‏1، ص: 257
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - ترجمه روحانى، ص: 101

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر