غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چهارشنبه, 13 دی 1396 11:53

براي امري دوشين بحربگاه خيال/صغیر اصفهانی

براي امري دوشين بحربگاه خيال
ميان عقل من و جهل من فتاد جدال

چنان جدال شديدي كه محو شد ز ضمير
جدال كردن پور پشنگ و رستم زال

قشون بيحد عقل و سپاه بيمر جهل
بقصد هم ز يسار و يمين جنوب و شمال

من از مشاهده حال و كثرت وحشت
شدم حزين و دل آزرده و پريشان حال

از اين قضيه شدم آنچنان فكار و ملول
كه گشت آينه دل نهان بزنگ ملال

بداد ساقي عشقم به ناگهان آواز
كه اي ز بار تخيل قد تو همچو هلال

چرا شده است تو را رنگ ارغواني زرد
چرا شده الف قامت تو همچون دال

بگير باده ز دستم گذشت شام فراق
بگير باده ز دستم دميد صبح وصال

نمود مرحمتم زان ميي كه از سر شوق
فرشته فرش به ميخانه‌اش كند پرو بال

نمود مرحمتم زان ميي كه از شرفش
بخاكيان شده ز افلاكيان فزون اجلال

نمود مرحمتم ساغري ز خم غدير
كه باز گشت به رويم از آن در اقبال

چو در غدير خم آمد از آسمان جبريل
به نزد ختم رسل (ص) ز امر قادر متعال

كه اي رسول خدا بايد اندرين منزل
كني ولي خدا را وصي خود في الحال

ببايد آنكه كني آشكار سر نهان
كه رازهاست در آن مخفي اي همايون فال

پس از جهاز شتر ز امر شه يكي منبر
بساختند و فراز آمد آن سپهر كمال

گرفت دست علي (ع) و بدامن گيتي
همي ز لعل بدينگونه ريخت در مقال

كه هر كه را بود اقرار بر نبوت من
ولايت علي (ع) او راست افضل الاعمال

هر آندلي كه به مهر علي (ع) نگشت محل
نجات يافتن آن تفكريست محال

حلال اوست حلال و حرام اوست حرام
حرام اوست حرام و حلال اوست حلال

همين عليست (ع) كه نامش نخواندي ار آدم
به پاي خاستنش بود تا ابد ز آمال

همين عليست (ع) كه بد ناخداي كشتي نوح
در آنزمان كه نهان شد بزير آب جبال

همين عليست (ع) كه از فيض يادش از زندان
به تخت يافت مكان يوسف خجسته جمال

همين عليست (ع) كه در كوه طور با موسي
از او شدي ز خفي و جلي جواب و سوال

همين عليست (ع) كه از دست او گرفته مسيح
مكان به چرخ چهارم ز دار اهل ضلال

همين عليست (ع) كه در كوي يار در شب وصل
به جاي يار مرا بود همسخن ز جلال

خلاص ز آتش نمرود مي‌نگشت خليل
اگر نبود علي (ع) يار او در آن احوال

به امر اوست بجا عرش و فرش و لوح و قلم
بحكم اوست روان روز و هفته و مه و سال

خجسته امرش ساري به بر ميلاميل
ستوده حكمش جاري به بحر مالامال

خداي كرد در امروز دين خود كامل
كه با ولاي علي (ع) دين رسد به حد كمال

هنوز داشت به لب آن سخن كه بخ بخ
بلند شد ز عدوي رجيم زشت خصال

نمود با علي (ع) آن روز اول او بيعت
شد او به پيش روان ديگرانش از دنبال

ولي نرفت زماني كه آن مخرب دين
گشود دست ستم تا كه دين كند پامال

بسوخت ز آتش كين درب خانه‌يي كه ز شوق
نمود خدمت آن جبرييل چون ميكال

شكست قايمه عرش چون كه تخته در
بزد به پهلوي زهرا (س) ز زشتي افعال

رسن به گردن حبل المتين دين افكند
نمود غصب خلافت به ياري جهال

به دشت كرببلا بد همان رسن گويا
كه بست خصم جفا جو حسين (ع) را اطفال

اگر نه آن يكي آتش زدي به خانه اب
چگونه اين يكي آتش زدي به خيمه آل

بتول (س) را نزدي تازيانه گر قنفذ
حسين (ع) را نزدي كعب ني كسي به عيال

هزار لعنت حق بر كسي كه اول بار
به باغ دهر چنين ميوه را نشاند نهال

از آنچه رفت به آل نبي (ص) ز قوم عنيد
خموش باش «صغيرا» كه هست ناطقه لال

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر