غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکشنبه, 10 دی 1396 13:47

عقیده خوارج درباره ی خلافت حضرت علی چه بود؟

پرسش:

عقیده خوارج درباره ی خلافت حضرت علی علیه السلام چه بود؟

پاسخ:

«خوارج» یا «مارقین» کسانی بودند که امامت أمیر المومنین علی (علیه السلام) را در ابتدا به عنوان خلیفه ی چهارم قبول داشتند، امّا در جریان جنگ صفّین و مسأله ی حَکمیّت از حضرت علی (علیه السلام) روی گردان شدند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیشاپیش ویژگی های این گروه را بیان کرده بودند، زیرا می دانستند آنها ظاهری بسیار جذّاب دارند و تشخیص حقّ از باطل برای مومنین واقعی با این وضع بسیار مشکل خواهد بود. انس بن مالک از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است که فرمودند:
«ستکون فی أمّتی فرقه یحسنون القول و یسیئون الفعل، یدعون إلى کتاب اللّه و لیسوا منه فی شی‏ء، یقرءون القرآن لا یجاوز تراقیهم، یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیه، لا یرجعون إلیه حتى یرتدّ على فوقه، هم شرّ الخلق و الخلیقه، طوبى لمن قتلوه، طوبى لمن قتلهم، و من قتلهم کان أولى باللّه منهم».
قالوا: یا رسول اللّه فما سیماهم؟

قال: التحلیق».

به زودى در امّت من فرقه ای ظهور خواهد کرد که خوش سخن می گویند ولی بدکردارند، مردم را به کتاب خدا فرا می خوانند در حالی که هیچ بهره ای از آن ندارند. قرآن می خوانند ولی از خواندن آن سودى نخواهند برد. از دین خدا همان گونه که تیر از کمان خارج می گردد بیرون می روند. آنان به سوی دین بر نمی گردند همان طور که تیر به طرف کمانش باز نمی گردد؛ آنها بدترین مخلوقات هستند.
خوشا به حال آن کس که به دست این طائفه کشته گردد و یا آنها را بکشد. و کسى که این مردم را بکشد در نزد خداوند مقامش از همه آنها شایسته ‏تر است، در این هنگام عرض کردند: یا رسول اللَّه! علامت این گونه مردمان چیست؟ فرمود: نشانه این جماعت سر تراشیدن است. (۱)

انحرافاتی در اعتقادات این گروه نسبت به امیر المومنین علی (علیه السلام) وجود دارد که در این جا تنها به دو مورد آن می پردازیم:

الف: خروج بر امام (علیه السلام)

اساسی ترین انحراف این است که آنها حقیقت دین یعنی پیروی از امام زمان خویش را نادیده گرفتند و به ظاهر و پوسته ی دین اکتفا کردند. وقتی پاره های قرآن را بر سر نیزه ها دیدند، فریب خوردند و از امام خود برگشتند. حضرت در خطبه ای از باب نصیحت به آنها فرمودند:
«أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِیلَهً وَ غِیلَهً وَ مَکْراً وَ خَدِیعَهً إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى کِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْیُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِیسُ عَنْهُمْ فَقُلْتُ لَکُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِیمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَهٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَهٌ فَأَقِیمُوا عَلَى شَأْنِکُمْ وَ الْزَمُوا طَرِیقَتَکُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِکُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِیبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِکَ ذَلَّ فَلَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّه‏»
مگر آن وقت که (شامیان) از روى حیله و خدعه، قرآن ‏ها را بر سر نیزه بلند کردند نگفتید: این مردم با ما برادر و هم مسلکند؟ از ما امان خواسته و به کتاب خدا پناهنده شده ‏اند، پس نظر ما این است که حرفشان را قبول کنیم و دست از آنان برداریم؟
و من در پاسخ به شما گفتم: این کارى است که ظاهرش ایمان و باطن آن دشمنى و عداوت است، ابتدایش رحمت است و پایانش پشیمانى و ندامت! پس بر همین حال باقى بوده و از راه نخست خود منحرف نشوید و در جهاد دندان ها را روى هم فشرده و به هر صدایى اعتنا نکنید؛ زیرا در صورت پاسخ به این صداها شما گمراه می گردید و در صورت عدم اعتنا به آن، آنان خوار و ذلیل مى ‏گردند. (۲)

ب: اعتراض بر فرمان امام (علیه السلام)

زمانی که قرار شد از دو طرف حَکَم و داوری انتخاب شود، آنها به أمیر المومنین علی (علیه السلام) اعتراض کردند و آیه ای متشابه از قرآن را شعار خود گماشتند و گفتند:

«إنِ الحُکمُ إلَّا لِلّهِ» (۳)
حَکَم قرار دادن و حکم کردن تنها برای خداست.

این در حالی است که خداوند متعال خود حکَمیّت را تجویز کرده است، آنجا که می فرماید:

«فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما» (۴)
(و اگر از جدایى میان آن دو [: زن و شوهر] بیم دارید) پس داورى از خانواده آن (شوهر) و داورى از خانواده آن (زن‏) تعیین کنید. اگر سرِ سازگارى دارند، خدا میانِ آن دو سازگارى خواهد داد.

علاوه بر این، مسأله ی داوری در تاریخ و سیره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز مشهود است. سعد بن معاذ از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در قبیله ی یهودی بنی قریظه حَکَم قرار گرفت و پس از داوری رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمودند:

«لَقَدْ حَکَمْتَ بِمَا حَکَمَ بِهِ الْمَلِک»(۵)
به راستی حکم کردی به آن چیزی که خداوند ملِک حکم کرد.

و مهمتر این که أمیر المومنین علی (علیه السلام) به دو داور دستور دادند که بر حکم قرآن داوری کنند و از آن تجاوز نکنند و هر رأیی که با قرآن مخالف است، مردود نمایند.

شایان ذکر است که این جواب بر استدلال خوارج را امام باقر (علیه السلام) پیش از همه، به یکی از شیعیان خود به نام نافع بن ارزق آموختند. (۶) البته پاسخ های دیگری هم به این اشکال کورکورانه ی خوارج داده است.

پی نوشت ها:

۱. إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - الحدیثه)، ج‏۱، ص: ۹۲

۲. الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج‏۱، ص: ۴۰۳

۳. الأنعام: ۵۷ - یوسف: ۴۰

۴. النساء: ۳۵

۵. عمده عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، النص، ص: ۳۲۸

۶. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏۲، ص:۳۲۴

واحد پاسخگویی به سوالات

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر