غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکشنبه, 10 دی 1396 13:19

دشنام های امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه...

پرسش:

سلام، دشنام های امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه چگونه توجیه میشه، لطفا با سند بیان بفرمایید. باتشکر

 

 

پاسخ:

با سلام خدمت شما برادر گرامی!

راستی، چرا چنین سوالی برایمان پیش می آید؟ چرا أمیر المومنین (علیه السلام) که مظهر کمالات و خوبی ها هستند و الگوی ما به شمار می روند، باید دشنام دهند؟ آیا بهتر نبود که به جای آن لحنِ تند، به آرامی به آنان تفهیم نمایند؟ آیا خوبتر نبود که از الفاظ مودبانه تری استفاده کنند؟ سوالاتی از این قبیل برای خیلی ها پیش می آید، اما باید گفت: این سوالات از دیدگاه قاصر و ناقص ماست.

شاید شما با افراد مختلفی برخورد کرده و این مسأله را به خوبی لمس کرده باشید که هیچ گاه نمی شود با افراد متفاوت با یک نوع ادبیّاتِ کلامی ثابت سخن گفت. به یکی می گویند: بفرمایید غذا! به دیگری: نوش جان کنید لطفا! به یکی با تندی می گویید: بخور! و بالاخره به یکی می گویید (ببخشید البته): زهرِ ...!
با بعضی ها باید تند و زننده صحبت کرد تا تأثیر گذار باشد و با عده ای دیگر الفاظ ملائم و نرم به کار می بندیم تا حق مطلب ادا شود. به فرمایش أمیر المومنین علی (علیه السلام):

لِکُلِّ مَقَامٍ مَقَال‏ (۱)
«هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد».

همچنین می فرماید:

«لَا تَتَکَلَّمَنَّ إِذَا لَمْ تَجِدْ لِلْکَلَامِ مَوْقِعا» (۲)
هرگز در جایی که برای کلام موقعیّت و جایگاهی نمی یابی، سخن نگو.

دشنامی که ما از آن نهی شده ایم، دشنامی است که ناسزا و خارجِ شأن افراد باشد و موجب تحقیر انسانی محترم گردد. اما اگر کسی برای خود هیچ شخصیّتی قائل نباشد، مسلّما برای این شخص دیگر آن لفظی که برای انسان محترم فحش و ناسزاست، در نهایت مطابقت و سازگاری است و دیگر فحش نخواهد بود.
و همچنین ما را از این که دائما فحش و ناسزا بر زبان آوریم و از این که به قول أمیر المومنین (علیه السلام) «سبّاب» باشیم، نهی فرموده اند. حضرت در خطبه ۲۰۶ چنین می فرمایند:

«إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ»  
به راستی من دوست ندارم که شما سبّاب باشید، اما اگر شما اعمال آنها (اهل شام) را وصف کنید و حالشان را یاد کنید، از حیث گفتار برایتان بهتر خواهد بود و در عذرخواهی رساتر خواهید بود». (نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۳۲۳)

«سبّاب» در روایت مذکور ممکن است صیغه ی مبالغه باشد، یعنی «بسیار سبّ کننده» و ممکن است صیغه ی نسبت باشد، یعنی کسی که «منسوب به سبّ» است، (یعنی آن قدر فحش داده است که ملکه ی او شده و مردم او را به سبّ می شناسند)؛ در هر صورت معلوم می شود که اصل سبّ رواست، اما به شرطی که عادت افراد نشود و زیاد نباشد. اما اصل آن در بعضی موارد لازم است، چرا که چنین کلامی تنها هم سنخ با شخصیّت ها و موقعیّت های مورد مذمّت می باشد.

با در نظر گرفتن این مقدمه، پرواضح است که عملکرد أمیر کلام حضرت علی (علیه السلام) در مقابل مخاطبینشان واقعا به جا بوده است و غیر از چنین کلامی نمی تواند در آن مقام درخور باشد؛ یعنی لازمه ی بلاغت و رسایی کلام همین است.

اینک به دلیل ضیق مقام تنها به یک مورد از دشنام های (به اصطلاح شما) حضرت (علیه السلام) همراه با وجه آن می پردازیم و بررسی دیگر موارد را با منابع معرفی شده، بر عهده ی خودتان می گذاریم:  

_ زمانی که مشاجره ای بین أمیر المومنین علی (علیه السلام) و عثمان رخ داده بود، مغیره بن اخنس خود را پیش انداخت و به عثمان گفت: (رهایش کن،) من او را کفایت می کنم ( و حسابش را می رسم). حضرت در این مقام خطاب به او فرمودند: «یَا ابْنَ اللَّعِینِ الْأَبْتَرِ وَ الشَّجَرَهِ الَّتِی لَا أَصْلَ لَهَا وَ لَا فَرْعَ...» یعنی ای پسر ملعون دم بریده (مقطوع النسل) و (فرزندِ) درختی که نه ریشه دارد و نه شاخه و برگی! تو مرا کفایت مى‏کنى؟ به خدا سوگند! کسى را که تو یاورش باشى، خدایش نیرومند نگرداند، و آن کس را که تو دست گیرى، بر جاى نمى‏ ماند! از نزد ما بیرون رو! خدا خیر را از تو دور سازد، پس هر چه خواهى تلاش کن‏ ... ». (۳)

حال یک یک از وجوه این تعبیر بلیغ حضرت را بررسی می کنیم:

اولا:

مغیره را در این روایت با کلمه «اى فرزند ملعون» خطاب فرمود، چرا که «اخنس بن شریق» پدرِ او، از بزرگان منافقان بود و همه علمای حدیث، او را جزء گروه «المُوَلَّفَهِ قُلُوبُهُم» (۴) ثبت کرده‏اند، آن عده از منافقان که در روز فتح مکه با زبان اعتراف به اسلام نمودند نه با دلهایشان. و مسلما در قرآن کریم منافقین از جمله کسانی هستند که مورد لعنت خداوند قرار گرفته اند.  

«وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیم» (۵‏)
خدا به مردان و زنانِ منافق و کافران، آتش جهنّم را وعده داده است، در آن جاودانه‏اند. آن [آتش‏] براى ایشان کافى است، و خدا لعنتشان کرده و براى آنان عذابى پایدار است.
بنابر این حضرت در واقع کلامی مناسب و مطابق با واقع را ایراد فرموده اند، (هرچند برای مخاطب تحمّل سخت باشد).

ثانیا:

این که فرمودند: «ابتر»، یعنی «دم بریده» در واقع صفتی است برای پدر او. اخنس فرزندی به نام «ابو الحکم بن الاخنس» داشت. امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در جنگ احد او را - که کافر بود - کشته بود و کینه‏اى مربوط به همین قضیّه در قلب مغیره (برادر ابو الحکم) درباره امیر المؤمنین علیه السلام وجود داشت. (و همین کینه بوده است که بر اثر آن ضربتی با تازیانه، به حضرت زهرا (سلام الله علیها) زده بود).
و اینکه فرمود: «اى فرزند ابتر» یعنى دم بریده و کسى که نسلش قطع شده باشد، براى این است که کسى که نسل بعدى او گمراه و خبیث بوده باشد، او مانند ابتر بلکه بدتر از آن است، یعنی مجازًا حضرت چیزی را که بی فایده است را معدوم فرض گرفته اند و این نوع مجاز از رایج ترین مجازات می باشد. (۶)

ثالثا:

وجه «درخت بی ریشه و شاخه» این است که در قرآن کریم خداوند دو گروه درخت را معرفی می کند. در یک گروه «شجره طیبه» (۷) و «شجره مبارکه» (۸) و در گروه دیگر «شجره خبیثه» (۹) و «شجره ملعونه» (۱۰) قرار دارند. گروه اول نماد مومنین و بندگان پاک و شایسته ی خداست و دومی نمود کافرین و بدکاران و ناپاکان است.
با این فرمایش حضرت اشاره به گروه دوم از درختان می فرمایند، آنجا که خداوند متعال در شأن چنین درختی بیان فرمود: «وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار» (۱۱)
یعنی: «و مَثَلِ سخنى ناپاک، چون درختى ناپاک است که از روى زمین کنده شده و قرارى ندارد».
بامقایسه ی این دو تعبیر، روشن می شود که چه زیبا قرآن ناطق أمیر المومنین علی (علیه السلام) از قرآن اقتباس کرده اند.
در آخر همان طور که گفتیم، برای روشن شدن مطلب شما را دعوت می کنیم به آدرس های زیر نیز مراجعه بفرمایید و با مطالعات بیشتر به سرّ کلام حضرت پی ببرید و لطفا از قضاوت ظاهری پرهیز نمایید.
_ نهج البلاغه، خطبه ی ۲۳۸ و ۱۹
_ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۲۹، ص: ۱۳۶
و السلام

پی نوشت:

۱. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۲۱۳، ح ۴۱۳۰
۲. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۲۱۳، ح ۴۱۳۹
۳. نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۳۵
۴.  التوبه:۶۰
۵. التوبه:۶۸
۶. برگرفته از شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج‏۸، ص: ۳۰۱
۷. ابراهیم: ۲۴
۸. النور:۳۵
۹. ابراهیم:۲۵
۱۰. الاسراء: ۶۰
۱۱. إبراهیم:۲۶

واحد پاسخگویی به سوالات

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر