غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکشنبه, 10 دی 1396 12:21

آتش بر ابراهیم سرد شد و تبدیل به گل...

پرسش:

سلام
آتش بر ابراهیم علیه السلام سرد شد و تبدیل به گل ، باد و اجنه مسخر سلیمان علیه السلام شدند ، عصای موسی علیه السلام به اژدها و مار تبدیل شد ، عیسی علیه السلام مردگان را زنده میکرد و ..

 

 

آیا امام علی علیه السلام هم معجزه ای دارند؟ اگر بله میشود آنها را ذکر کنید؟ چون من جایی نخوانده ام که ایشان معجزه ای داشته اند داخل اینترنت هم چیزهای جالبی نبود و آیا اگر صاحب هیچ معجزه یا کرامتی نبودند چگونه مردم و افراد اون زمان که دوران جاهلیت هم بوده میتوانستند ایمان بیاورد اقلا در زمان ابراهیم و عیسی و موسی و سلیمان علیهم السلام میدیدند ولی ایمان نمیاوردند ولی در زمان حضرت علی علیه السلام چیزی نبوده؟

پاسخ:

 رد الشمس

در زمان نبی:

خورشید دو مرتبه برای امیرمومنان برگشت یکى از آن دو بار در زمان نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم بود: روایت کرده است ام سلمه و جابر بن عبد اللَّه انصارى و ابى بن کعب انصارى و ابو سعید خدرى و گروهى از یاران پیامبر که پیامبر اسلام روزى در منزلش بود و على علیه السّلام در مقابل پیغمبر بود ناگاه جبرئیل خدمت پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم آمد از طرف خدا با پیامبرنجوى کرد.

سپس چون رسول را حالت وحى فرا گرفت سر بزانوى امیر المؤمنین علیه السّلام گذاشت سرش را از روى زانوى على علیه السّلام بر نداشت تا اینکه خورشید غروب کرد امیر المؤمنین خواندن نماز عصر برایش امکان نداشت بدین جهت رنگش تغییر کرد نماز عصرش را نشسته خواند رکوع و سجودش را با اشاره بجاى آورد چون پیامبر از حالت وحى بخود آمد بامیر المؤمنین فرمود نماز عصرت قضا شد عرض کرد بواسطه خاطر شما اى رسول خدا نتوانستم نمازم را ایستاده بخوانم چون که شما را حالت وحى فرا گرفته بود نشسته خواندم حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم بعلى علیه السّلام فرمود که خداى را بخوان براى تو خورشید را برگرداند تا اینکه نمازت را در وقتش ایستاده بجاى آورى که همانا خدا دعاى ترا به هدف اجابت میرساند بواسطه‏ى پیروى کردن تو از خدا و رسولش.

سپس امیر المؤمنین از خداى تعالى در خواست کرد براى برگشتن خورشید پس خورشید براى خاطر او برگشت در جایى از آسمان قرار گرفت که هنگام غروب بود سپس على علیه السّلام نماز عصرش را خواند بعد خورشید غروب کرد.

ارشاد القلوب-ترجمه رضایى، ج‏۲، ص: ۳۹

در زمان بعد نبی:

اما مرتبه‏ى دوم که خورشید براى آن حضرت علی برگشت بعد از وفات رسول خدا بود هنگامى که از جنگ صفین برگشته بود و اراده‏ى عبور از فرات را بطرف بابل داشت گروه زیادى از یارانش سرگرم گذراندن بارهایشان از فرات بودند حضرت خودش با گروهى نماز عصرش را خواند گروه دیگر از گذراندن حیوانات از آب فارغ آسوده نشدند که خورشید غروب کرد سپس نماز عصر گروه زیادى از آنان قضا شد و نیز گروهى از فضل نماز جماعت محروم ماندند در این باره با یک دیگر سخن گفتند.
چون حضرت سخنان آنان را درین باره شنیدند از خدا خواست که خورشید را برگرداند براى آنان تا اینکه تمام یارانش براى نماز عصر در وقت مختصش گرد آیند سپس خداى سبحان تیر دعایش را بهدف اجابت رساند تا اینکه خورشید را بر ایشان بر گرداند این داستان مردم را بهراس و بیم افکند سپس بسیار تسبیح و تهلیل و استغفار کردند.

ارشاد القلوب-ترجمه رضایى، ج‏۲، ص: ۳۹

ثعبان

چنان است که روزى حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بر منبر کوفه خطبه مى‌خواند که ثعبانى از نزد منبر ظاهر شد و به آهنگ امیر المؤمنین علیه السّلام بر فراز شد، مردمان ترسیدند و مهیّاى دفع آن شدند، حضرت اشاره کرد که به حال خود باشید، پس آن ثعبان به نزدیک آن حضرت شد، حضرت سر را به جانب او برد و او دهان خود را بر گوش آن حضرت نهاد و صیحه زد و از مکان خود نازل شد و مردم ساکت و متحیّر بودند، و امیر المؤمنین علیه السّلام لبهاى مبارک خود را حرکت داد و آن ثعبان اصغاء مى‌کرد و پائین شده و از دیده‌ها غایب گشت، چنانچه گویى زمین او را بلع کرد، پس امیر المؤمنین علیه السّلام رجوع به خطبه خویش نمود و بعد از فراغ از خطبه و نزول از منبر، مردم نزد آن جناب جمع شدند و از حال ثعبان پرسش کردند فرمود که: حاکمى بود از حکّام جنّیان قضیّه بر او مشتبه شده بود، نزد من آمد و از من استفهام کرد من حکم را یاد او دادم، دعا کرد و رفت. و بدین مطلب اشاره کرده مرحوم ملا محمّد طاهر در شعر خود:
بود خلیفه حقّ آن که بر سر منبر جواب مشکل ثعبان دهد سلیمان وار نه جاهلى که چو مشکل شدى بر او وارد ز ننگ جهل بر او پیچها زدى چون مار

منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام(فارسى)، ج‌۱، ص: ۳۷۸

حدیث بساط

فقیه شافعى ابن مغازلى در کتاب «المناقب» و ثعلبى در تفسیر خود از «انس بن مالک» روایت کرده‌اند که گفت: خدمت رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم فرشى از قبیله خندق هدیه آورده شد به من فرمود: اى انس آن را پهن کن، من آن را پهن کردم فرمود: ده نفر حاضر کن و چون ده نفر حاضر شدند، فرمود روى آن فرش بنشینند آنها روى فرش نشستند سپس على (علیه السلام) را فرا خواند و بعد با او به طور مفصل زیر گوشى صحبت کرد همین که صحبت پیامبر تمام شد، على (علیه السلام) برگشت و او نیز روى فرش قرار گرفت بعد فرمود: اى باد ما را بر دار، باد ما را برداشت فرش (مثل پرنده‌ها) بال مى‌زد بعد فرمود: اى باد ما را بگذار. همین که پیاده شدیم، على (علیه السلام) به ما فرمود: مى‌دانید الان کجا هستید؟ گفتیم: نمى‌دانیم. فرمود: اینجا محل اصحاب کهف و رقیم است برخیزید بر برادرانتان سلام کنید.
گفت: برخاستیم یکى یکى سلام کردیم ولى آنها به ما جواب ندادند بعد على (علیه السلام) برخاست و گفت: السلام علیکم یا معشر الصدیقین و الشهداء. آنها جواب دادند: و علیک السلام و رحمه اللَّه و برکاته.
انس مى‌گوید: گفتم: علت چیست که جواب سلام ترا دادند ولى جواب سلام ما را ندادند؟
على (علیه السلام) از آنها پرسید علت چیست که جواب سلام برادران مرا ندادید؟ گفتند: ما گروه صدیقین و شهدا بعد از موت تکلم نمى‌کنیم مکر با پیامبر و یا وصى پیامبر.
بعد از آن على (علیه السلام) فرمود: اى باد ما را بردار، باد ما را بر داشت و بال زنان سرعت گرفت بعد فرمود: ما را بگذار، باد ما را گذاشت ناگهان خود را در سنگستان حره در مدینه دیدیم.
على (علیه السلام) گفت: خدمت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم مى‌رویم و او را در رکعت آخر نماز درک مى‌کنیم وضو گرفتیم آمدیم، پیامبر در رکعت آخر مى‌خواند: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً

الطرائف-ترجمه داود الهامى، ص: ۲۲۶

واحد پاسخگویی به سوالات

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر