غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

یکم صفر : وارد كردن سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام

یکم صفر
1 - وارد كردن سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام:

بنى اميه اين روز را به خاطر ورود سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام عيد قرار دادند.
(قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 341. الوقايع و الحوادث: ج صفر، ص 5. مصباح كفع می : ج 2، ص 596. تقويم المحسنين: ص 15)

2 - ورود اهل بيت عليه السلام به شام:

(معالى السبطين: ج 2، ص 140. مستدرك سفينة البحار: ج 6، ص 294)
با رسيدن خبر نزديك شدن اسراى اهل بيت عليهم السلام به دمشق، يزيد دستوراتى صادر كرد:
1 - تاجى جواهر نشان و تختى مرصّع به سنگهاى قيمتى آماده كنند.
2 - بزرگان هر صنف با كمك يكديگر شهر را در كمال زيبائى زينت نمايند.
3 - تمام اهل شهر لباسهاى زينتى بپوشند و خود را بيارايند.
4 - همگى در معابر رفت و آمد نموده، به يكديگر تبريك بگويند.
5 - پس از آمادگى كامل با طبل و شيپور به استقبال اسرا بروند.
6 - جارچيان در شهر جار بزنند: سرهاى بريده و اطفال كسانى بر شهر وارد می ‏شوند كه به قصد براندازى حكومت عازم عراق بوده ‏اند ولى عامل خليفه يعنى ابن زياد آنها را كشته است. هركس خليفه را دوست دارد امروز شادى نمايد.
شاميان پست نيز كوتاهى نكرده بر فراز بامها بيرقهاى رنگارنگ برافراشتند و در هر گذرى بساط شراب پهن كردند. نغمه آوازه خوانان بلند بود، و مردم دسته دسته به سوى دروازه كوفه در دمشق می ‏رفتند و عده ‏اى از شهر خارج شده بودند. اين در حالى بود كه اهل بيت مصيبت زده و داغدار پيامبر صلّى الله عليه و آله را كه جبرئيل امين پاسبان حريم محترمشان بود همراه با نيزه داران تازيانه به دست و بى رحم وارد دروازه ساعات كردند. آن نابخردان پست همينكه جمع نورانى اسرا را ديدند زبان به جسارت گشودند. در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه كردند قلم را ياراى نوشتنش نيست.
(الوقايع و الحوادث: ج 5، ص 30 6. از مدينه تا مدينه: ص 899 896. همچنين اقتباس از ناسخ التواريخ، عوالم العلوم، مهيج الاحزان، رياض المصائب، لهوف، امالى صدوق، الدمعة الساكبة)

3 - شروع جنگ صفين:

(قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 339. توضيح المقاصد: ص 5. تتمة المنتهى: ص 29 24. فيض العلام: ص 176)
پس از بى نتيجه ماندن نامه ‏ها و موعظه ‏هاى امير المؤمنين عليه السلام به معاويه در ماه محرم، در روز چهارشنبه اول صفر سال 38 ه’ لشكر امير المؤمنين در مقابل لشكر شام صف كشيدند. لشكر حضرت 90 هزار نفر و لشكر معاويه 85 هزار نفر بودند.
(تتمة المنتهى: ص 23)
لشكر كفر، آب را بر لشكر حضرت امير المؤمنين عليه السلام بستند، ولى پس از گرفتن و باز نمودن آب توسط امام حسين عليه السلام لشكر حضرت مانع از رسيدن آب به لشكر معاويه نشدند.
حضرت پس از شهادت تعدادى از اصحابشان يكباره با ده هزار نفر از طائفه ربيعه به لشكر معاويه حمله كردند و صفوف آنان را بر هم ريختند و تا قبّه معاويه رسيدند و فرمودند: اى معاويه، براى چه مردم را به كشتن می ‏دهى؟ بيا با من مبارزه كن تا هر كدام از ما كشته شود خلافت از ديگرى باشد!!
عمروعاص به معاويه گفت: على با تو به انصاف سخن گفت. معاويه گفت: اما تو در اين مشورت انصاف ندادى، چه اينكه هر كس به مصاف او بيرون رود به سلامت باز نگردد! از اينجا بود كه معاويه عمروعاص را به اجبار به جنگ حضرت فرستاد. حضرت همينكه او را شناخت شمشير را بلند كرد تا او را به درك بفرستد، ولى عمروعاص حيله كرد و عورت خود را مكشوف ساخت. آن حضرت رو از آن بى حيا برگردانيد و آن خبيث فرار كرد.
سرانجام با حيله چند برگ از قرآن بر سر نيزه كردند، و ماجراى حكمين پيش آمد.

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر