غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تقويم شيعه : هجدهم ماه ذي الحجه:عيد غدير _ قتل عثمان_خلافت ظاهرى امير المؤمنين علیه السلام

هجدهم ذى الحجه

1 - عيد غدير:

در اين روز در سال دهم هجرت واقعه غدير در بازگشت از حجة الوداع به وقوع پيوست، و طى سه روز كه كاروان

صد و بيست هزار نفرى حجاج در غدير خم توقف داشتند پيامبر صلّى الله عليه و آله در بلندترين خطبه خود على بن ابى طالب و يازده امام‏ عليهم السلام بعد از او را به عنوان امامان مردم تا روز قيامت معرفى كردند و از همه آن جمعيّت بيعت گرفتند.

عيد بزرگ آل محمّد عليهم السلام:

اين روز بزرگترين عيد آل محمّد عليهم السلام به شمار می آيد، چرا كه واقعه‏ اى مهم و عظيم بعد از زحمات انبياء و اوصياء و اولياء است ، و طى آن به دستور الهى اعلان عمومی به وصايت بلافصل اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام شده است. (توضيح المقاصد: ص 31. العدد القوية: ص 166. مصباح كفع می : ج 2، ص 601. مناقب ابن شهر آشوب: ج 3، ص 37 . مصباح المتهجد: ص 754. بحار الانوار: ج 35، ص 150، ج 95، ص 189. فيض العلام: ص 122)

اين روز عيد مبارك آسمانى است.
روزى است كه خداوند متعال حضرت ابراهيم عليه السلام را از آت‏ش نجات داد.

(مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125. زاد المعاد: ص 269. تقويم المحسنين: ص 14)

روزى است كه توبه حضرت آدم عليه السلام قبول شد.

(مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125)

روزى است كه خداوند متعال حضرت موسى عليه السلام را بر ساحران غلبه داد.

(مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125)

روزى است كه حضرت موسى عليه السلام در حضور امّت خود يوشع بن نون را وصى خود گردانيد.

(مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125)

روزى است كه حضرت عيسى عليه السلام شمعون الصفا را جانشين خود گردانيد.

(مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125)

روزى كه حضرت سليمان عليه السلام رعيت خود را بر جانشينى آصف بن برخيا گواه گرفت.

(مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125)

روز عقد اخوت بستن پيامبر صلّى الله عليه و آله بين اصحابش است.

(مصباح كفع می : ج 2، ص 125. تقويم المحسنين: ص 14. تقويم الائمة عليهم السلام: ص 14)

در اين روز پيامبران جانشينان خود را معيّن مینمودند، و زيارت امير المؤمنين عليه السلام در اين روز وارد شده است.

(بحار الانوار: ج 97، ص 384)

............................

- شركت كنندگان در مراسم غدير:

ماجراى غدير چنين بود كه در روز شنبه، چهار يا پنج روز مانده به آخر ذى القعده سال 10 ه ق، پيامبر صلّى الله عليه و آله غسل نمودند و همراه با 120 هزار نفر از مسلمانان از مدينه خارج شدند.

(كافى: ج 4، ص 248. طبقات ابن سعد: ج 3، ص 235. ارشاد السارى: ج 6، ص 429)

در اين سفر حضرت عليا مخدره صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها، امّ هانى خواهر اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه بنت حمزه ‏امّ سلمه و ساير همسران پيامبر صلّى الله عليه و آله از جمله عايشه و حفصه حضور داشتند.

(مناقب ابن شهر آشوب: ج 3، ص 25. طبقات ابن سعد: ج 3، ص 235. ارشاد السارى: ج 6، ص 429)

اميرالمؤمنين عليه السلام هم از يمن با عده‏ اى وارد مكه شدند.

.............................

- دستور الهى براى مراسم غدير:

بعد از انجام اعمال حج دستور الهى رسيد كه علم و ودايع انبياء را به امير المؤمنين عليه السلام تحويل دهند و امر ولايت آن حضرت را به مردم تبليغ نمايند.
پيامبر صلّى الله عليه و آله بسيار گريست، به طورى كه محاسن مباركش از اشك تر شد. حضرت از خداوند خواستند كه ايشان را از شر منافقين محافظت فرمايد.

(بحار الانوار: ج 37، ص 127)

در منى پيامبر صلّى الله عليه و آله دوبار خطبه ايراد فرمودند، و اشاره كلّى به ولايت امير المؤمنين عليه السلام فرمودند. در مسجد خيف جبرئيل نازل شد كه خداوند میفرمايد: «ولايت على عليه السلام را به مردم برسان ولى وعده محافظت از شر دشمنان را براى آن حضرت نياورد.

در كراع الغميم، بار ديگر جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد كه:
«فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ»: «شايد تو ترك كنى بعضى از امورى را كه به تو وحى میشود و سينه تو به خاطر آن گرفته باشد».

(سوره هود: آيه 12)

باز اين بار هم امر ولايت مورد تأكيد قرار گرفت، ولى آيه ‏اى دال بر محافظت آن حضرت از شر دشمنان نيامد. پيامبر صلّى الله عليه و آله مطالب مناقين را به جبرئيل فرمود و كوچ كردند.

اوايل روز 18 ذى الحجة به غدير خم رسيدند، و بار ديگر جبرئيل نازل شد و آيه 67 سوره مائده را آورد كه شامل تبليغ ولايت مولى الموالى امير المؤمنين عليه السلام و در امان بودن آن حضرت از شر منافين بود.

«يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ إنَّ اللهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ»: «اى پيامبر تبليغ كن به مردم آن امرى را كه در باره على عليه السلام از جانب خدا بر تو فرستاده شد و اگر اين كار را انجام ندهى رسالت الهى را تبليغ نكرده‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مینمايد. خداوند كافران را هدايت نمیكند».

..............................

- پيامبر صلّى الله عليه و آله بر فراز منبر غدير:

هنگام ظهر، پيامبر صلّى الله عليه و آله بعد از نماز جماعت، بالاى منبرى كه زير دو درخت كهنسال بود و توسّط سلمان و ابوذر و مقداد و عمار ساخته شده بود رفتند و امير المؤمنين عليه السلام را بر فراز منبر يك پله پائين‏ تر قرار دادند، در حالى كه عده‏اى از منافقين مقابل منبر بودند.

بعد از بيان كلمات درربار خويش در توحيد و صفات كمال حق تعالى و بيان قسمت عمده ‏اى از احكام حلال و حرام دين خدا، گذشته عرب و زندگى و عقائد آنان و زحماتى كه آن حضرت كشيده ‏اند را بيان داشتند. سپس فرمودند: «بين قرآن و اهل بيت عليهم السلام اتصال ناگسستنى است و از يكديگر جدا نمی شوند تا روز قيامت كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.

سپس قسمتى از فضائل و مناقب امير المؤمنين عليه السلام را بيان فرمودند، و در باره امامت و ولايت آن حضرت و اولادشان تا حضرت مهدى عليه السلام چند بار تأكيد كردند. آنگاه فرمودند: بر من وحى شده است:

«بسم الله الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك . ..».

سپس فرمودند: اى مردم، من در تبليغ آنچه خدا بر من نازل كرده كوتاهى نكردم و من سبب نزول اين آيه را بيان میكنم. جبرئيل دوبار بر من نازل شد و از جانب خداوند متعال به من امر كرد كه در اين مكان به هر سفيد و سياهى از هر قبيله‏اى اعلام كنم كه على بن ابى طالب وصى و جانشين و امام بعد از من است. او بعد از خدا و رسولش ولى و صاحب شما و اولى بر همه شما از خود شماست. در اين باره خداوند بر من آيه‏اى نازل نموده است

«إنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»

(سوره مائده: آيه 55)

سپس فرمودند: من از جبرئيل خواستم كه از خداوند بخواهد مرا از تبليغ اين امر معذور بدارد، چون به كمی مؤمنين و زيادى منافقين و استهزاء كنندگان به اسلام آگاهم. آنگاه فرمودند: معاشر الناس و هو الامام المبين، روى بر مگردانيد از ولايت او. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به. اوست كه هدايت به حق می كند و عمل به آن می نمايد. او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده و او را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است. اى مردم، او امام از طرف خداست. منكر ولايت او آمرزيده نخواهد شد و توبه ‏اش قبول نمی شود. بعد از من افضل از همه، زنان و مردان على است. ملعون و مورد غضب الهى است كسى كه قول مرا رد كند و موافق آن نباشد. بدانيد جبرئيل خبر داد كه خداوند متعال میفرمايد: هر كس با على دشمنى كند و او را دوست نداشته باشد لعنت و غضب من بر او باد.

بعد فرمودند: خداوندا، تو شاهد باش. من رسالتم را ادا كردم. من رساندنم آنچه فرموده بودى. من بر همگان واضح نمودم. آگاه باشيد ، غير از برادرم على بن ابى طالب عليه السلام ديگرى أميرالمؤمنين نيست. امامت مؤمنين بعد از من براى احدى جز على بن ابى طالب عليه السلام حلال نيست.

...............................

- معرفى على بن ابى طالب عليه السلام:

در اينجا بازوى على عليه السلام را گرفتند و در همين حال على عليه السلام دستان مباركش را به طرف آن حضرت بلند كرد. پيامبر صلّى الله عليه و آله آن حضرت را بالا برد به حدى كه پاهاى مبارك حضرت تا سر زانوهاى پيامبر صلّى الله عليه و آله رسيد. سپس فرمود: «الست اولى بكم من انفسكم» ؟ همه گفتند: «اللهم بلى». فرمود: «هذا على اخى و وصيى، من كنت مولاه فهذا على مولاه و هو على بن ابى طالب. هركس كه من مولى و صاحب اختيار او هستم اين على مولى و صاحب اختيار اوست. مكان و منزلت او مثل مكان و منزلت من نزد شماست. بار الها، دوست بدار هركس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هركس او را دشمن بدارد، و كلماتى ديگر براى تأكيد فرمان الهى و اقرار مردم بيان نمودند. سپس فرمودند: خبر غدير را حاضرين به غتئبين و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.

..............................

- بيعت لسانى و عملى:

همين كه آن حضرت از منبر پائين آمدند، مردم با صداى بلند با زبان و دست بيعت كردند و پيامبر صلّى الله عليه و آله می فرمود: «هنئونى هنئونى»

(الغدير: ج 1، ص 276)

به من تبريك بگوئيد.
بعد دستور دادند تا چادرى جداگانه براى أميرالمؤمنين عليه السلام زدند و فرمود: همه بروند و به آن حضرت سلام كنند و بگويند: «السلام عليك يا أميرالمؤمنين». عمر آمد و سلام كرد و گفت: «بخ بخ يابن ابى طالب، أصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة».

(بحار الانوار: ج 38، ص 344. ملحقات احقاق الحق: ج 6، ص 468 - 469. الغدير: ج 1، اين مطلب را از 60 منبع اهل سنّت نقل كرده است)

ابوبكر نيز در اين تهنيت با عمر شريك بود.

(فيض العلام: ص 123، به نقل از دار قطنى و عاصمی )

بيعت سه روز طول كشيد و در اين سه روز نماز ظهر و عصر را با هم می خواندند. بعد از نماز بيعت تا غروب ادامه داشت، و نماز مغرب و عشا را نيز با هم می خواندند.

.............................

- بيعت زنان:

براى بيعت زنان، ظرف آبى زير پرده‏ اى قرار دادند، به طورى كه نصف ظرف در طرفى و نصف ديگر آن در طرف ديگر پرده قرار داشت . يك طرف أميرالمؤمنين عليه السلام دست مبارك خود را داخل ظرف آب قرار داده بودند، و طرف ديگر زنها دست خود را می گذاشتند و ضمن تبريك می گفتند: «السلام عليك يا أميرالمؤمنين». حضور حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها زينت بخش مراسم بود.

از سوى ديگر بيعت عايشه اين سابقه او را در اذهان ثبت كرد تا روزى كه جنگ جمل را برپا كرد، و در مقابل صاحب غدير صف آرائى نمود و با خوارى و ذلّت از لشكر ولايت شكست خورد.

(بحار الانوار: ج 21، ص 38. عوالم: ج 3/15، ص 309)

بعد از اعلام ولايت در غدير، جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: «الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ ديناً»

(سوره مائده: آيه 3)

«امروز براى شما دينتان را كامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».


2 - قتل عثمان

در اين روز در سال 34 ه ق عثمان بن عفان بعد از محاصره خانه او توسّط مسلمين، در سن 81 يا 90 سالگى به دست مردى از اهل مصر كشته شد.

(تاريخ الخلفاء: ص 162. مسار الشيعة: ص 21 - 22. توضيح المقاصد: ص 32. العدد القوية: ص 166. مصباح كفع می : ج 2، ص 601. بحار الانوار: ج 95، ص 189. فيض العلام: 125)

عثمان را بعد از كشتن از خانه‏ اش بيرون آوردند و در يكى از مزبله‏ هاى مدينه انداختند. از ترس مهاجرين و انصار كسى او را دفن نمی كرد، تا بعد از سه روز با نيرنگ او را به مقبره يهوديان مدينه به نام «حش كوكب» بردند و دفن كردند. معاويه در دوران خلافتش خانه‏ هاى بين اين قبرستان و بقيع را خراب كرد، و آن را به قبرستان مسلمين متّصل كرد !

(مسار الشيعة: ص 21 - 22. فيض العلام: ص 125)

............................

- خلافت غاصبانه عثمان:

عثمان بعد از عمر بن خطاب به جاى او نشست. عمر در زمان حيات خود بارها گفته بود كه بعد از من خلافت از آن عثمان است

(تاريخ دمشق: ج 39، ص 188 - 189)

ولى به ظاهر امر خلافت را به شورى گذاشت، و آن را به گونه ‏اى پيش بينى كرد كه سرانجامش خلافت عثمان شود.

..............................

- بدعت هاى عثمان:

عثمان در ايامی كه حكومت را به دست داشت خلاف هاى بزرگى انجام داد:

1 - منازلى وسيع و زيبا از سنگ و آجر و ساروج و دربهائى از چوبهاى هندى و خوشبو و گران قيمت ساخت. باغها و زمينها و چشمه‏ هاى زيادى را مالك شد، و اموال بسيارى را در خزانه خود جمع آورى كرد. هنگامی كه كشته شد صد و پنجاه هزار دينار و يك ميليون درهم نزد خازن او بود. اضافه بر زمين هاى اطراف حنين كه صد هزار دينار قيمت داشت، و گاو و گوسفند و شتر فراوانى كه از او بر جاى مانده بود.

(مروج الذهب: ج 2، ص 341)

2 - به گروهى چون عبدالرحمن بن عوف و زبير بن عوام آن قدر مال و باغ و زمين داد كه آنها هم خانه‏ هاى سنگى و آجرى و گچ كارى شده بنا كردند. فقط زبير بعد از مرگ پنجاه هزار دينار، هزار غلام و هزار اسب از خود بر جاى گذاشت.

(مروج الذهب: ج 2، ص 341)

3 - عبيدالله بن عمر را به خاطر قتل سه مسلمان قصاص نكرد. بعد از دفن عمر بن خطاب، عبيدالله پسر عمر چون دسترسى به ابولؤلؤ پيدا نكرد، بر در خانه او دختر كوچكش را كشت. هرمز عجمی مسلمان و جفينه غلام سعد بن ابى وقاص را هم كشت، به جرم اينكه چند روز قبل از كشته شدن عمر آن دو نفر را ديده بود با فيروز در حال گفتگو هستند.

سعد وقاص عبيدالله بن عمر را زمين زد و شمشيرش را گرفت و به غلامانش دستور داد او را حبس كردند تا امر شورى تمام شود. عثمان كه خليفه شد، على بن ابى طالب عليه السلام و ديگران گفتند: «او را قصاص كن». عثمان او را آزاد كرد و گفت: ديروز پدرش كشته شده، امروز پسرش را بكشم ؟ من به عنوان خليفه مسلمين، عبيدالله را بخشيدم.

(الغدير: ج 9، ص 260. دانستنيهاى تاريخ: ج 3، ص 223)

4 - حكم بن ابى ال‏عاص پدر مروان را كه دشمن خدا و رسول بود با احترام به مدينه آورد. او عموى عثمان بود كه به عداوت با پيامبر صلّى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام مشهور بود. حكم به خاطر جسارت هائى كه به پيامبر صلّى الله عليه و آله نموده بود، از طرف آن حضرت به طائف تبعيد شد. بعد از شهادت پيامبر صلّى الله عليه و آله ابوبكر و عمر شفاعت عثمان را براى حكم قبول نكردند. همين كه حكومت به دست عثمان رسيد، عموى خود حكم و مروان را با اطرافيان آنها به مدينه آورد و مخالفت صريح با امر پيامبر صلّى الله عليه و آله نمود.

ديرى نگذشت كه به جاى حكم، ابوذر را بعد از ضرب و شتم بسيار تبعيد كرد. از سوى ديگر صد هزار درهم از اموال مسلمين را به حكم داد. همچنين خمس افريقيه را كه صد هزار دينار بود و همه مسلمين در آن شريك بودند، با فدك به مروان داد ! و نيز مروان را براى وزارت و كتابت اسرار خود انتخاب كرد و حال اينكه پيامبر صلّى الله عليه و آله مروان و حكم را بارها لعنت فرموده بود.

(شفاء الصدور فى شرح زيارة العاشور: ج 1، ص 321)

5 - وليد بن عقبه را كه پيامبر صلّى الله عليه و آله فرموده بود: «اهل آتش است»، والى كوفه كرد. وليد مردى فاسق و شارب الخمر بود و شبى تا صبح با كنيزان و مغنيه‏ ها مشروب خورد و صبح با همان حال به مسجد رفت و نماز صبح را چهار ركعت خواند و گفت: دوست داريد بيشتر بخوانم ! او در حالتى كه سجده را طول داده بود می گفت: «اشرب و اسقنى».

(مروج الذهب: ج 2، ص 343 - 344)

...........................

- قتل عثمان به دست مردم:

آخر الامر تعداد زيادى از مردم كوفه و مصر و بصره به عنوان اعتراض نزد عثمان آمدند و چون او اوضاع را خطرناك ديد با واسطه قرار دادن أميرالمؤمنين عليه السلام، وعده داد كه به درخواست آنها عمل كند، و حكّام را تعويض و حسن سيره و عدل را پيشه كند. امّا هنگامی كه معترضين به شهرهاى خود باز می گشتند، پيك مخصوص عثمان را ديدند كه از بيراهه می رود. او را گرفتند و نامه ‏اى از طرف عثمان ديدند كه به والى مصر نوشته است: به محض آمدن اينها، يكى را بكش، و دست ديگرى را قطع كن. .. آنان برگشتند و افراد زيادى در مسير همراه آنها به مدينه آمدند و حدود پنجاه روز خانه او را محاصره كردند.

عثمان در ايّام محاصره، از أميرالمؤمنين عليه السلام آب طلبيد. حضرت سه مشك آب سرد بردند، ولى آخر الامر معترضين به منزل او ريختند و مردى مصرى عثمان را كشت. گرچه بنى هاشم مانع شدند، و بنابر نقلى امام حسن عليه السلام جراحت مختصرى برداشت و سر قنبر زخمی شد.

(مروج الذهب: ج 2، ص 353)

3 - خلافت ظاهرى امير المؤمنين عليه السلام:

در روز قتل عثمان در سال 34 ه ق مردم با أميرالمؤمنين عليه السلام بيعت كردند.

(مسار الشيعة: ص 21 - 22. فيض العلام: ص 25. تتمة المنتهى: ص 16. مستدرك سفينة البحار: ج 5، ص 212)

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر