چاپ کردن این صفحه
چهارشنبه, 13 دی 1396 07:16

نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا كند

نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا كند

قسم به ذات كبریا، ز یُمن مرتضى كند

خدا چو هست رهنمون، مگر دگر چرا و چون

كه او كند هر آنچه را كه حكمت، اقتضا كند

ز قدرت یداللّهى، كسى ندارد آگهى

وسیله‎اش بود علىّ، خدا هر آنچه را كند

به جنگ بدر و نهروان، علىّ است یكّه قهرمان

نِگر كه دست حقّ عیان، قتال اشقیا كند

به روى دوش مصطفى، نهد چو پاى مرتضى

نگر به بت شكستنش، كه در جهان صدا كند

به رزم خندق و اُحد، به قتل عمرو و عبدود

خدا بدستِ دست خود، لواى حقّ به پا كند

چو افضل از عبادت خلایق است ضربتش

علىّ تواند این عمل، شفیع ما سوى كند

به پیشگاه كردگار، ز بس كه دارد اعتبار

دیون جمله بندگان، تواند او ادا كند

نماز بى ولاى او عبادتى است بى وضو

به منكر على بگو، نماز خود قضا كند

هر آن كه نیست مایلش، جفا نموده با دلش

بگو دل مریض خود، به عشق او شفا كند

على است آن كه تا سحر، سرشك ریزد از بصر

پى سعادت بشر، ز سوز دل دعا كند

على انیس عاشقان، على پناه بى كسان

على امیرمؤمنان، كه مدح او خدا كند

پس از شهادت نبىّ، كه را سزد به جز على

كه تا به حشر آدمى، به كارش اقتداء كند

قسیم نار و جنّتش، ترازوى محبّتش

كه مؤمنان خویش را، ز كافران جدا كند

گهى به مَسند قضا، گهى به صحنه غزا

گهى به جاى مصطفى، كه جان خود فدا كند

على است فرد و بى نظیر، على مجیر و دستگیر

كه نام دلگشاى او، گره ز كار وا كند

ز كار قهرمانیش، پر است زندگانیش

نگین پادشاهیش، به سائلى عطا كند

امیر كشور عرب، ثناكنان، دعا به لب

برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا كند

ز كوى شاه اولیاء، كه مهر اوست كیمیا

كجا روى بیا بیا، كه دردها دوا كند