چاپ کردن این صفحه

تقويم شيعه :ششم جمادى الاولى : جنگ موته

ششم جمادى الاولى

1 - جنگ موته:

در سال هفتم هجرت در چنين روزى جنگ موته به وقوع پيوست. تعداد مسلمين در اين جنگ سه هزار نفر و تعدا كفار صد هزار نفر بود.


اين جنگ از آنجا آغاز شد كه حارث بن امير ازدى كه حامل نامه‏ اى از پيامبر صلّى الله عليه و آله به قيصر روم بود، در زمين هاى موته به دستور شرحبيل بن عمرو سردار لشكر روم دستگير شد و دستهاى او را بستند و گردنش را زدند. پيامبر صلّى الله عليه و آله از شنيدن اين خبر بسيار ناراحت شدند و لشكرى به موته روانه فرمودند.

 

در اين جمگ پيامبر صلّى الله عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام حضور نداشتند و آن حضرت سه امير به ترتيب بر لشكر قرار دادند و فرمودند: «هر يك شهيد شدند ديگرى امير لشكر باشد. جعفر بن ابى طالب، زيد بن حارثه، عبدالله بن رواحه».

شهادت سه فرمانده:

هر سه اين بزرگواران شهيد شدند. اول جناب جعفر به ميدان آمد و بعد از مبارزه دليرانه‏ اى دو دست آن حضرت را قطع كردند، و با اينكه جراحتهاى زيادى بر بدن جناب جعفر وارد شده بود، اما بواسطه هيبت و شجاعت هاى آن حضرت در ميدان، كسى جرأت جدا كردن سر آن حضرت را نمی ‏كرد. لذا دشمن دفعة حمله كرد و بدن آن حضرت را با نيزه از زمين بلند كردند. در همان لحظه پيامبر صلّى الله عليه و آله در مدينه بر فراز منبر تشريف داشتند و ماجرا را براى مردم بيان می ‏فرمودند. ناگهان صورت مبارك را به طرف آسمان بلند كردند و در حق جعفر دعا فرمودند. خداوند دو بال به آن بزرگوار عنايت فرمود كه با ملائكه در بهشت پرواز می ‏كند.

پس از شهادت هر سه امير تعيين شده از طرف پيامبر صلّى الله عليه و آله، را در يك قبر دفن كردند. از خبر شهادت جناب جعفرپيامبر صلّى الله عليه و آله بسيار گريستند و دستور دادند تا سه روز غذا به منزل جعفر ببرند.

سوابق جعفر:

اولين مردى كه بعد از على عليه السلام به امر جناب ابوطالب عليه السلام پشت سر پيامبر صلّى الله عليه و آله نماز خواند، جناب جعفر بود. او از برادرش امير المؤمنين عليه السلام ده سال بزرگتر بود.

در حبشه هنگا می كه عمروعاص و ديگران قصد داشتند نجاشى را راضى كنند كه جعفر و همراهانش را تحويل دهد، او آياتى از كتاب الهى تلاوت نمود كه نجاشى و اطرافيانش گريستند. عمروعاص چندين بار خواست جعفر و همراهانش را نزد نجاشى افرادى نادرست جلوه دهد ولى نتيجه بر عكس شد و احترام آنها نيز نزد نجاشى بيشتر شد، مخصوصاً زمانى كه آيات در رابطه با حضرت عيسى عليه السلام قرائت شد.

آخر الامر عمروعاص غذائى مسموم تهيه كرد و براى جعفر فرستاد كه آن حضرت را شهيد كند، ولى گربه ‏اى آمد و از آن غذا مختصرى خورد و بقيه غذا ريخت و آن گربه هم مرد، و توطئه عمروعاص فاش شد.

در روز فتح خيبر، جعفر به همراه همسرش و ديگر مسلمانان به مدينه آمدند، و پيامبر صلّى الله عليه و آله از آمدن آنان بسيار خوشحال شدند و فرمودند: «نمی ‏دانم به كدام خوشحالتر باشم: به فتح خيبر يا به آمدن جعفر»؟

(منتخب التواريخ: ص 57 - 58. سيرى در شرح ابن ابى الحديد: ج 2، ص 410 - 411. وقايع المشهور: ص 94)