خلاصه ماشینی:

"( 1 ) در همان لحظات ، شاعر پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) ، حسان بن ثابت برخاست تا این مناسبت را که برای مسلمانان عید شده است ، با شعر چنین تهنیت گفت : ـ روز غدیر ، پیامبرشان در غدیر خم آنان را ندا درداد . در دل تاریکی ، در حالی که از وادی عقبه در نزدیکی مکه روزنه امید و نجاتی گشوده شده بود ، پیامبر به آبادی خویش بازگشت تا به پیروان رنجدیده خویش چنین مژده دهد : ـ خداوند برای شما برادران و خانه ای قرار داده که با آنها انس خواهید گرفت . پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) پسرعموی محبوبش را طلبید و او را در جریان بخشهای توطئه گذاشت و از او می خواست تا در بستر پیامبر بخوابد و همه فکر علی ( علیه السلام ) این بود که بپرسد : آیا اگر خودم را فدایت کنم ، تو سالم می مانی ؟ ( 1 ) فرمود : « آری ، خدا چنین وعده داده است . این همه انتظار برای آمدن علی چرا ؟ چرا پیامبر ، بر آستانه مدینه درنگ کرد تا پسر عمو و برادرش بیاید ؟ تاریخ هجرت به نظاره ایستاده است تا لحظات گرم دیدار محمد و علی ( علیهما السلام ) را تماشا کند . پیامبر ، در حالی که دست علی را بلند کرده بود ، گویا تاریخ و نسلهای آینده را مخاطب قرار داده ، چنین گفت : ـ هرکه را من مولای اویم ، این علی مولای اوست ، خدایا دوستدارش را دوست بدار و با دشمنش دشمن باش .""

 جهت مشاهده متن کامل مقاله کلیک کنید...