غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

«العَاصِم لِلصَّالِحِينَ»(قسمت هفتم)

«العَاصِم لِلصَّالِحِينَ»

نگهدارنده و نگهبان شايستگان.

(قسمت هفتم)

فخر رازي قول مذهب حقّه شيعه را (در موضوع عصمت) اين چنين بيان مي كند:

«المَذهَبُ الخَامِسُ: لَا يَجُوزُ عَلَيهِمُ الكَبِيرَةُ وَ لَا الصَّغيرَةِ لَا بِالعَمدِ وَ لَا بِالتَأويلِ وَ لَا بِالسَّهوِ وَ النِّسيَانِ و هَذَا مَذهَبُ الشِّيعَة».
مذهب پنجم اين است كه نه گناه كبيره و نه صغيره، چه عمدًا و چه با تأويل و چه با سهو و فراموشي بر پيامبران راه ندارد و اين مذهب شيعه است. (1)

چنين اختلافي باعث شده است كه آيات متشابهي از قرآن كريم كه در آن ها شبهه ي عدم عصمت انبياء وجود دارد را أهل سنّت آن طور كه مي خواهند، با قضاوتي ظاهري تفسير كنند و تأييدي بر مدّعاي خود قرار دهند. مثلا آيات مربوط به داستان حضرت آدم و حوّا (عليهما السلام) و حضرت يوسف و حتّي آيه اي كه ظاهرا ذنب را در حقّ پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) ثابت مي كند، يعني آيات آغازين از سوره ي مباركه «فتح»:

«إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً - لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقيماً» (2)
ما تو را پيروزى بخشيديم [چه‏] پيروزى درخشانى! تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدايت كند.

در سايه ي فرمايشات پيشوايان غدير، أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) علماء و مرزداران شيعه توانسته اند خود را از اتّهام بزرگ گناه و نافرماني خدا به پيامبران (عليهم السلام)، خلاصي دهند و آياتي كه ظاهرا عصمت را از انبياء سلب مي كنند، به درستي تبيين كنند. در اين فرصت كوتاه تنها به بررسي آيه ي فوق مي پردازيم و علاقه مندان به اين بحث مي توانند به كتاب هاي تأليف شده در اين موضوع مراجعه كنند. (3)

بيَّاعِ السَّابِرِي مي گويد از امام صادق (عليه السلام) از آيه «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ» پرسيدم، حضرت فرمود: «مَا كَانَ لَهُ مِنْ ذَنْبٍ وَ لَا هَمٍّ بِذَنْبٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِيعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ».
پيامبر (صلي الله عليه و آله) هيچ گناه و همّتي براي آن نداشته است، لكن خداوند گناهان پيروانش را بر دوش او گذاشته و سپس آن ها را به آبروي او مي آمرزد. (4)

در توضيح روايت بايستي گفت كه در قرآن كريم تعابير مجازي بسياري وجود دارد. مثلا در آيه ي كريمه مي خوانيم «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا» (5) [و پروردگارت و فرشتگان صف به صف آمدند].
همه ي مفسّران پذيرفته اند كه در اين آيه لفظ «أمر» پيش از «رَبّك» به قرينه ي عقلي افتاده است، زيرا آمدن امري حادث است و خداوند متعال منزّه است از اين كه حوادث به ساحت قدسش نسبت داده شود. بنابر قاعده ي كلّي در كلام عرب و بلكه در هر زباني، آنچه معلوم است را در بعضي موارد از كلام حذف مي كنند و اين را مي توان به اين جمله خلاصه كرد: «حَذفُ مَا يُعلَمُ جَائزٌ»، حذف كردن آن چه معلوم است جائز مي باشد.
در آيه ي مورد بحث بنابر فرمايش امام صادق (عليه السلام) حذفي رخ داده است، يعني در تقدير، كلام چنين بوده است: «مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِ شِيعَتِكَ وَ مَا تَأخّرَ». از آنجا كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) رئيس أمّت هستند، گناهان شيعيان ايشان مجازا به وي نسبت داده شده است. چنانچه اين مسأله درمورد هر رئيس و مرئوس ديگري هم قابل تطبيق است.
 
علامه طباطبائي (رضوان الله تعالي عليه) از مفسران معروف شيعه در تفسير الميزان توجيه معقول و مستند ديگري را ارائه فرموده است. وي مي گويد:
از آن‌ جايي كه ما همواره واژه ي «ذنب» كه به گوشمان مي خورد، بلافاصله گناه به ذهنمان خطور مي ‌كند و حال آن ‌كه معناي واقعي ذنب گناه نيست؛ بلكه آثار سوء است. و از كلمه «غفران» هم ما معمولاً‌ معناي بخشش را استفاده مي ‌كنيم، و حال آن‌ كه معناي «غفران» پوشش است نه بخشش. و لذا در اين جا قرآن مي‌ فرمايد:

«اي پيامبر! ما پيروزي آشكاري را نصيب تو كرديم، تا بپوشانيم براي تو آن ‌چه را كه مقدّم شده از آثار سوء و آن‌ چه كه تأخير افتاده، خداي عالم نعمتش را با اين بر شما تمام كرده است».
در اين جا، با توجه به قضيّه ي صلح حُديبيه يا فتح مكّه، مراد از اين «ذنب» آثار سوئي است كه در نزد قريش نسبت به نبيّ مكرّم بوده است، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن. پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قبل از هجرت تمام بساط عقيدتي قريش را به هم زد و با مباني اعتقادي و بت پرستي آن‌ها مبارزه كرد. و بعد از هجرت هم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلّم) در غزوات متعدّد شخصيت‌ هاي برجسته ي قريش را به خاك مزلّت انداخت و لذا قريش نسبت به نبيّ مكرّم كينه ي سخت در دل داشتند و آثار سوئي از اين عملكرد حضرت در دل قريش بود؛ همان‌ گونه در رابطه با حضرت موسي (عليه السلام) هم كه وقتي خداي عالم او را مأمور مي كند براي هدايت بني اسرائيل و غبطيان مي ‌گويد:

«وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ». (6) [غطبيان بر من ذنبي دارند و مي ترسم مرا بكشند].
ذنب گناه نيست. حضرت موسي آن غبطي را كه در حال تعدّي و محدور الدّم بود، او را از ظلم دفع كرد و نه تنها گناهي نكرد، بلكه به وظيفه ي بندگي و الهي ‌اش عمل كرد.

«وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ» يعني آثار سوئي از اين كار من در اذهان بني اسرائيل و غبطيان و فرعونيان است. « فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ» پس مي ‌ترسم اين غبطيان به خاطر اين آثار سوء مرا بكشند. و لذا در سوره فتح هم خداي عالم مي ‌فرمايد:

«پيغمبر! آثار سوئي كه از عملكرد تو چه قبل از هجرت و چه بعد از هجرت در نزد مشركان قريش بود و از اين كار شما قريش در دل كينه داشتند، و تصميم گرفته بودند مادامي كه انتقام نگيرند از جا ننشينند؛ ولي ما با اين فتحي كه نصيب تو كرديم، شوكتي كه براي تو در اين فتح عنايت كرديم، مشركان قريش از هر گونه انتقام‌ گيري، مأيوس شدند و ديگر آن آثار سوئي كه در نزد قريش نسبت به تو بود، خداي عالم همه را پوشش داد. (7)

منبع:

1. عصمة الانبياء، ص ۴۰، مكتبة الثقافة الدينية
2. فتح: 2 - 1
3. تنزيه الأنبياء عليهم السلام‏، تأليف سيد مرتضي علم الهدى - عصمة الانبياء عليهم السلام‏، آية اللّه جعفر سبحاني‏
4. تفسير القمي، ج‏2، ص: 314
5. الفجر: 22
6. الشعراء: 14
7. نقل به معني از تفسير الميزان في تفسير القرآن، ج‏18، ص: 25 برگرفته از اينترنت

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر