چاپ کردن این صفحه

معدن علم خدا

زمين هيچ گاه از حجّتي كه معدن علم خدا باشد، خالي نيست، بلكه دائما در زمين حجّت بالغه ي الهي وجود داشته است و وجود خواهد داشت؛ بي شكّ اين يكي از سنت هاي الهي است. حرث بن مغيره مي گويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود:

«إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ إِلَّا بِعَالِمٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى النَّاسِ وَ يَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ». (1)
به راستي زمين هيچ وقت از عالمي كه مردم به او نيازمندند و وي از مردم بي نياز است و  حلال و حرام الهي را مي داند، رها نخواهد شد.

 

 

اين سنّت به هيچ وجه تبديل و تغيّري نخواهد داشت، چنانچه خداي تبارك و تعالي فرمود:

«... فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلا»  (3)
پس تو تبديلي در سنّت خداوند نخواهي يافت و تحويل (و دگرگوني نيز) در سنّت خدا پيدا نخواهي كرد.

از اين رو، بعد از اتمام زمان رسالت هر پيامبري، به انتخاب خدا جانشيني براي او مشخّص مي شد و آن پيغمبري كه قرار بود از دنيا برود، مي بايست علم خود را به وصيّ خود بسپارد و به ارث بگذارد، چنانچه در مورد زكريا و يحيي و داود و سليمان فرمود:

«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبين‏» (4)
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته‏ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»

« ... فَهَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا - يَرِثُني‏ وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» (5)
 پس از جانب خود ولىّ [و جانشينى‏] به من ببخش، كه از من ارث بَرَد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث بَرد، و او را -اى پروردگار من- پسنديده گردان.

در آيه ي ديگر به صورت قاعده ي كلّي و عمومي بيان مي دارد كه انبياء و اوصياء از نسل يكديگرند:

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ - ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» (6)
به راستي خدا آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد (و برتري داد)، در حالي كه بعضي از آنها از نسل بعض ديگرند؛ و خداوند شنواي داناست.

اين سنّت در ميان همه ي انبياء بوده و به عنوان سنّتي تخلّف ناپذير شمرده مي شده است؛ بايستي علم را به همان كسي كه خدا تعيين كرده، به وديعت مي گذاشتند. و مردم موظّف بودند علم به حلال و حرام الهي را از جانشين او اخذ كنند و بياموزند.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيز در خطابه ي غدير، براي روشن سازي همه ي مردم و اتمام حجّت با آنان اعلام داشتند كه تنها كسي كه پس از ايشان علم حلال و حرام را دارد، وجود نازنين امير المومنين علي (عليه السلام) مي باشد، آنجا كه فرمودند:  

«وَ أَنَا أَفْضَيْتُ بِمَا عَلَّمَنِي رَبِّي مِنْ كِتَابِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ إِلَيْهِ».
و من علمي را كه پروردگارم به من آموخته است - از علمِ كتاب و حلال و حرامش - به علي انتقال دادم.  

در فراز ديگر فرمود:

«وَ كُلُّ عِلْمٍ عَلِمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ فِي إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُبِين ‏الَّذِي ذَكَرَه اللهُ فِي سُورَةِ يس:« وَ كُلُّ شَيءٍ أَحصَينَاهُ فِي إمَامٍ مُبِينٍ» (7)
و هر علمي را كه من مي دانستم، آن را در پيشواي پارسايان گماشتم و هيچ علم نيست مگر اين كه به علي (عليه السلام) آموختم و اوست امام آشكاري كه خدا او را در سوره ي ياسين اين چنين ذكر كرده است: «و هر چيزي را ما در امام مبين بر شمرديم».

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در جاي ديگر امير المومنين علي (عليه السلام) را به عنوان «باب العلم» معرفي نمودند و جويندگان علم را به ايشان سوق دادند. (8) همچنين در روايات متعدّد پيامبر (صلي الله عليه و آله) ايشان را به عنوان وارث علم خود معرفي نمودند:

«يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنْتَ وَارِثُ عِلْمِي‏» (9)
اي ابوالحسن! تو وارث علم من هستي.

سليم بن قيس مي گويد: كنار امير المومنين علي (عليه السلام) در مسجد كوفه نشسته بودم كه حضرتش خطاب به مردم مي فرمودند:  
«قبل از اينكه مرا از دست دهيد، از من بپرسيد. از كتاب خدا از من سوال كنيد؛ چرا كه به خدا سوگند! هيچ آيه اي از كتاب خدا نيست، مگر اينكه آن را پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) بر من خوانده و تأويلش را به من آموخته است». (10)   

پي نوشت ها:

1. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 485
2. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 487
3. فاطر: 43
4. النمل: 16
5. مريم:6 - 5
6. آل عمران: 34 - 33
7. يس: 12
8. كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 184 - «يَا عَلِيُّ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ مَا تُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنَ الْبَاب‏» اي علي! من شهر علم هستم و تو دروازه ي آن شهري؛ و در هيچ شهري نمي توان وارد شد مگر از در آن شهر.
9. الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 492
10. كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2، ص: 802