غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پنج شنبه, 17 اسفند 1396 08:21

تجلی عدالت علوی در حکومت مهدوی / محمد مجتهدی

چکیده‌

1 . غدیر به عنوان وصیتنامه اجرائی پیامبرصلی الله علیه وآله قابل ملاحظه است.
2 . در این وصیتنامه به آغاز و انجام هدایت الهی توجه شده است.
3 . در این وصیتنامه مشخصات حکومت مهدوی بیان شده است که هفده خصوصیت است.
4 . فرازهای دعای ندبه مفسّر فرازهای خطبه غدیر درباره قالب سیستم حکومتی حضرت مهدی‌علیه السلام است.
5 . غدیر طرح دو حکومت با یک محور است: علوی و مهدوی.
6 . آتش سقیفه بر سر غدیر را جز آب عدالت مهدوی خاموش نمی‌کند.
7 . یک هماهنگی و وحدت روش بین امیرالمؤمنین و امام زمان‌علیهما السلام وجود دارد.
8 . میزانیت حق و عدل در حکومت امیرالمؤمنین و امام زمان‌علیهما السلام.
واقعه غدیر یکی از رویدادهای مهم تاریخ اسلام است. غدیر برای حضرت علی‌علیه السلام مانند بعثت برای رسول خداصلی الله علیه وآله است. جنبه های تاریخی و سیاسی و حقوقیِ غدیر از زاویه عقل و نقل قابل بررسی و تحقیق است، اگر چه در طول تاریخ صدها شرح و تفسیر در موضوعات تاریخی و مباحث استدلالی امامت آن به رشته تحریر درآمده است، اما از جنبه حقوقی و محتوای اجرایی کمتر مورد توجه واقع شده است.
غدیر وصیتنامه اجرائی پیامبرصلی الله علیه وآله‌

از آنجا که اسلام دارای یک نظام و سیستم جامع هدایتی با کلیه ملزوماتش بوده، لذا جلوه حقیقی اجرایی آن بعد از زمان رسالت پیامبر عالیقدر اسلام‌صلی الله علیه وآله از غدیر انتظار می‌رفت، ولی صد افسوس که این آرزو جامه عمل نپوشید.

غدیر جدا از جنبه‌های گوناگون، از جنبه وصیتی نیز قابل توجه است. بیان رسول خداصلی الله علیه وآله در آخرین لحظات زندگی نسبت به اسلام و احکام آن، حکم یک وصیتنامه را دارد؛ و قاعده وصیت این است که به اهمّ موضوعات اشاره شود، و با اجرای موضوعات اصلی، جزئیات خواه ناخواه اجرا خواهد شد.
توجه به آغاز و انجام هدایت الهی‌

در وصیتنامه الهی غدیر، رسول خداصلی الله علیه وآله پس از توجه دادن به عظمت توحید، مسئله اساسی دیگری را که امامت و ولایت امامان بعد از خود است مطرح می‌کند. سپس به جایگاه حضرت علی‌علیه السلام در اسلام و همچنین خودش اشاره می‌نماید. آنگاه از آخرین وصیّ خود یعنی حضرت مهدی‌علیه السلام سخن می‌گوید، که این قسمت از پیام رسول خداصلی الله علیه وآله قابل توجه است.


دقت در این وصیت الهی این مطلب را آشکار می‌نماید که نبی مکرم اسلام‌صلی الله علیه وآله به آغاز و انجام هدایت دین توجه بیشتر دارد. یعنی اگر هدایت جامعه بعد از رسالت با امامت و ولایت حضرت علی‌علیه السلام آغاز می‌شود، به طور قطع و یقین سرانجامش از آنِ حضرت مهدی‌علیه السلام است.
مشخصات حکومت مهدوی در غدیر

در این پیام مشخصات حکومت مهدوی - که صورتِ عملیِ حکومت علوی است - بیان می‌گردد که دقت در هر یک از فرازهای این قسمت از خطبه این حقیقت را آشکارا بیان می‌کند. رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله خطاب به حاضران این گونه می‌فرمایند:

ای مردم! آخرین هادی این امت مهدی از ماست و فرزند من است. با این ویژگی‌ها:

1 . آگاه باشید که او بر همه دین ها غالب آمده و حقیقت دین اسلام را ظاهر خواهد نمود.
2 . آگاه باشید که او از ظالمین و ستمکاران انتقام می‌گیرد.
3 . آگاه باشید که او تمام دژهای مستحکم را فتح کرده و همه را ویران خواهد کرد.
4 . آگاه باشید که او نظام شرک را برچیده و نظام هدایت را جایگزین خواهد نمود.
5 . آگاه باشید که او انتقام گیرنده از خون به ناحقّ ریخته اولیاء خداست.
6 . آگاه باشید که او یاور و حامی دین خداست.
7 . آگاه باشید که او بهره گیرنده دریای ژرف حقایق است.
8 . آگاه باشید که او مشخص کننده فضیلت هر صاحب فضل و جهالت هر جاهل است.
9 . آگاه باشید که او انتخاب شده و برگزیده خداوند است.
10 . آگاه باشید که او وارث همه علوم است و بر آنها احاطه و اشراف دارد.
11 . آگاه باشید که او خبر دهنده از جانب خداوند و بیانگر مراتب ایمان و استوار کننده آیات الهی است.
12 . آگاه باشید که او رشید و استوار در صراط مستقیم است.
13 . آگاه باشید که همه امور به او تفویض شده است.
14 . آگاه باشید که به آمدن او پیشینیان بشارت داده‌اند.
15 . آگاه باشید که او آخرین حجت خداوند است، و بعد از او حجتی نخواهد بود و هیچ حقی نخواهد بود مگر همراه او و هیچ نوری نیست مگر نزد او.
16 . آگاه باشید که بر او نه کسی غالب خواهد بود و نه پیروز.
17 . آگاه باشید که او ولیّ و حکم کننده و امینِ پنهان و آشکار خداوند در زمین است.

آنگاه بعد از این معرفی صریح و گویا می‌فرماید: «ای مردم! آنچه لازم و ضروری بود برای شما روشن کرده و تفهیم نمودم». یعنی دیگر هیچ بهانه‌ای برای نپذیرفتن وجود ندارد، و به یقین استمرار حاکمیت علوی به حاکمیت مهدوی ختم خواهد شد.

با توجه به این شاخصه های گویا، و با نگاهی به فرازهایی از دعای ندبه - که آن نیز بیان معصوم‌علیه السلام است - قالب سیستم حکومتی حضرت مهدی‌علیه السلام و نوع اجرای آن به وضوح معلوم می‌شود. در واقع آنچه قرار بود به دست با کفایت علی‌علیه السلام اجرا شود، به دست این ذخیره غدیر انجام خواهد گرفت.
طراحی دو حکومت علوی و مهدوی در غدیر

پس در غدیر تصویر دو حکومت با یک محور طراحی شده است. گویی رسول عالیقدر از نیّت منافقان و کافران خبر داشت که چه توطئه‌ای در سر دارند، و نخواهند گذاشت سنّت نبوی به امامت علوی اتصال یابد. گویی می‌بیند که چگونه سنّتش به بدعت تبدیل شده و ظلم و ستم جایگزین عدل و قسط خواهد شد؛ و چه ستم و ظلمی که شعله آتش آن تا ظهور زبانه خواهد کشید، و کسی جز حضرت مهدی‌علیه السلام نخواهد توانست این آتش شعله گرفته از سقیفه را، با آب عدالت مهدوی خاموش کند، چرا که «اِذا قامَ الحُجَّةُ سارَ بِسیرَةِ اَمیرِالمُؤمِنینَ عَلِیٍ‌علیه السلام»(473): «هنگامی که حضرت مهدی‌علیه السلام ظهور کند به مانند سیره امام علی‌علیه السلام رفتار می‌نماید». در حقیقت یک هماهنگی و وحدت روش بین این دو امام همام برقرار است.

از آنجا که بر اساس آیه صریح قرآن: «وَ اِذا حَکَمتُم بَینَ النّاسِ اَن تَحکُموا بِالعَدلِ»(474) بنیان حکومت امام عصرعلیه السلام بر تحقق عدل الهی در تمام زمینه‌هاست، و روایات رسیده از معصومین‌علیه السلام این حقیقت را آشکار می‌نماید. وجود سه واژه عدل و عقل و حق، که از نظر کاربردی در فرهنگ اسلام و تشیع بیشتر استفاده شده و از موقعیت مقدسی برخوردار است، و علی رغم معانی متفاوت هر سه در نهایت به یک معنی ختم می‌شود و اینکه هر شی‌ء آن گونه که خداوند می‌خواهد سر جایش باشد و تحقق این امر انجام نمی‌پذیرد، مگر به دست منتخب خداوند حکیم، علیم و مهربان.

نکته مهمتر اینکه عدالت اگر چه واژه بسیار شیرین و مورد قبول مؤمن و کافر است، اما در اجرا تلخ و ناگوار است. بیان امیرِ کلام حضرت علی‌علیه السلام گواه این مطلب است، آنجا که فرمودند: «عدالت به هنگام سخن گفتن دارای میدان وسیعی است، اما به هنگام عمل بسیار ضیق است».
وحدت روش بین امیرالمؤمنین و امام زمان‌علیهما السلام‌

نکته جالب دیگر اینکه حضرت مهدی‌علیه السلام فرزند کسی است که رسول معظم‌علیه السلام او را معیار حق قرار داده، هم در دنیا و هم در آخرت. «عَلِیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدورُ حَیثُما دار»(475): «علی همراه حق و حق همراه علی است. حق می‌گردد همان جا که علی می‌گردد». «عَلِیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ وَ لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ یَومَ القِیامَةِ»(476): «علی با حق و حق با علی است، و هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در روز قیامت کنار حوض بر من وارد گردند».

این حدیث از احادیث عجیب است، چرا که علی‌علیه السلام را میزان حق معرفی می‌کند؛ زیرا که حق محض علی‌علیه السلام است. امام مهدی‌علیه السلام فرزند چنین شخصیتی است و همه افعال و رفتار او حق محض است، چون پدرش حق محض بوده و او به سیره پدرش عمل خواهد کرد. لذا تمام آنچه در دوران حکومت ایشان اتفاق می‌افتد و او انجام خواهد داد حق است. آن روز است که عدل زیباترین آرزوی انسان‌ها تحقق می‌یابد. به عبارت ساده باید گفت: حضرت مهدی‌علیه السلام در اجرای نظام عدالت پا جای پای حضرت علی‌علیه السلام خواهد گذاشت.

حضرت علی‌علیه السلام می‌فرماید: «العَدلُ اَساسٌ بِهِ قِوامُ العالَمِ»(477): «عدل اساسی است که هستی بدان استوار و محکم است». یا در بیانی کوتاه شکل حیات را معین می‌نماید: «العَدلُ حَیاةٌ»(478): «عدل زندگی است».


در این بیان، مولا چهار چوب زندگی را معلوم می‌کنند؛ و چون در زمان حیات خود با توجه به مشکلات ایجاد شده چنان که شایسته بود اجراء نشد در حاکمیّتِ سراسر عدلِ حضرت مهدی‌علیه السلام انجام خواهد شد.

همچنین می‌فرماید: «العَدلُ حَیاةُ الاَحکامِ»(479): «حیات و روح احکام با عدل است». حکمی که عدل در آن نباشد حکم مرده را دارد، و در ایام حکومت حضرت بقیة اللَّه‌علیه السلام تمام احکام صادره بر اساس عدل خواهد بود.

«الرَّعِیَّةُ لا یُصلِحُها اِلاَّ العَدلُ»(480): «رعیت جز به عدل اصلاح نمی‌پذیرد». یعنی اصلاح وضع مردم در همه زمینه ها بستگی به عدالت حاکم دارد؛ و چون حاکمان با حقیقت عدالت مأنوس نیستند وضع مردم هم روز به روز بدتر می‌شود. در حکومت حقّه مهدوی چون عنصر عصمت مقدم بر عدالت است، آن حضرت با روندی آسان به اصلاح وضع رعیّت و مردم می‌پردازد، چون برای حکومت صِرف عدالت کافی نیست، بلکه عصمت لازم است.

«اِنَّ العَدلَ میزانُ اللَّهِ سُبحانَهُ الَّذی وَضَعَهُ فِی الخَلقِ وَ نَصَبَهُ ِلاِقامَةِ الحَقِّ فَلا تُخالِفهُ فی میزانِهِ وَ لا تُعارِضهُ فی سُلطانِهِ»(481): «عدل ترازویی است که خداوند سبحان در میان خلق برای برپایی حقّ قرار داده، پس با او در میزانش مخالفت نکن و با او در حاکمیّتش معارضه منما».

در این بیان، عدل به ترازو تشبیه شده و مخالفت با آن مخالفت با حاکمیت خداوند خواهد بود؛ و کسی که توان اجرای عدالت را ندارد عملاً با خدا در حال معارضه است.
تصویری از حکومت مهدوی بر اساس غدیر

حضرت صادق‌علیه السلام حکومت حضرت مهدی‌علیه السلام را این گونه به تصویر می‌کشد:

اِذا قامَ القائِمُ حَکَمَ بِالعَدلِ وَ ارتَفَعَ فی اَیّامِهِ الجَورُ وَ آمَنَت بِهِ السُّبُلُ وَ اَخرَجَتِ الاَرضُ بَرَکاتِها وَ رَدَّ کُلَّ حَقٍّ اِلی اَهلِهِ وَ لَم یَبقَ اَهلُ دینٍ حَتّی یُظهِروا الاِسلامَ وَ یَعتَرِفوا بِالایمانِ، ... وَ حَکَمَ بَینَ النّاسِ بِحُکمِ داوُدَ وَ حُکمِ مُحَمَّدٍعلیه السلام. فَحینَئِذٍ تُظهِرُ الاَرضُ کُنوزَها وَ بَرکاتِها، تُبدی زینَتَها فَلا یَجِدُ الرَّجُلُ مِنکُم یَومَئِذٍ مَوضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لا لِبِرِّهِ لِشُمولِ الغِنی جَمیعَ المُؤمِنینَ ... اِنَّ دَولَتَنا آخِرُ الدُّولِ وَ لَم یَبقَ اَهلُ بَیتٍ لَهُم دَولَةٌ اِلاّ مَلَکوا قَبلَنا لِئَلاّ یَقولوا: «اِذا رَأَوا سیرَتَنا لَو مَلَکنا سِرنا مِثلَ سیرَةِ هؤُلاءِ»، وَ هُوَ قَولُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین».(482)

هنگامی که حضرت مهدی‌علیه السلام ظهور می‌کند همه چیز را این گونه متحول می‌کند:

1 . حکومتش بر اساس عدل است.
2 . ظلم و جور در ایام حکومتش از بین می‌رود.
3 . راه‌ها در پرتو حکومتش امن و امان می‌گردد.
4 . زمین برکاتش را خارج می‌نماید.
5 . حقّ هر کسی به خودش می‌رسد.
6 . جز اسلام دینی باقی نمی‌ماند و همه با ایمان به اسلام شناخته می‌شوند.
7 . در میان مردم همانند حضرت داود و حضرت محمّدعلیهما السلام حکم و داوری می‌نماید.
8 . به برکت وجود حضرت زمین گنج های خود را آشکار می‌سازد و برکات خود را نمایان و آشکار می‌نماید.
9 . کسی در آن زمان برای انفاق و صدقه موردی پیدا نمی‌کند، زیرا همه بی‌نیاز و غنی هستند.

حضرت صادق‌علیه السلام در ادامه به یک نکته اساسی اشاره دارد و می‌فرماید:

دولت ما آخرین دولت است. همه کسانی که قرار بود حکومت کنند قبل از ما به حکومت می‌رسند تا چنانچه روش ما را در حکومت ببینند نگویند: «اگر ما به حکومت می‌رسیدیم مانند اینان حکومت می‌کردیم»! و این همان گفته خداوند متعال است که فرمود: «وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ».

آری عاقبت از آنِ متقین است و رأس و امیر آن وجود مقدس حضرت مهدی‌علیه السلام است. به امید آن روز زیبا که طلوع عدالت علوی در حکومت مهدوی است.

-----------------------------
منابع و مآخذ

1 . قرآن کریم.
2 . اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، فضل بن حسن، ناشر: اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1390 ق.
3 . بحار الانوار، علامه مجلسی، ناشر: اسلامیه، تهران، سال چاپ: مختلف، نوبت چاپ: مکرر.
4 . شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة اللَّه، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ناشر: مکتبة آیة اللَّه المرعشی النجفی، قم، چاپ اول ، 1404 ق.
5 . غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ناشر: دفتر تبلیغات، قم، چاپ اول، 1366 ش
تجلی عبودیت انسان بر اساس غدیر در ظهور / محمد رضا فریدونی

چکیده‌

1 . غدیر بزرگترین رخداد عظیم الهی است، که توانست با تحقق خود عالی‌ترین و برترین فضیلت را برای دین برگزیده الهی رقم زند و از مرزهای اسلام عبور کند، و با جهانی شدن نه تنها در اسلام بلکه در تاریخ بشریت ثبت گردد.
2 . دین برگزیده الهی اسلامی است که در روز غدیر تجلی و ظهور رسمی یافت.
3 . دلائلی که از قرآن اثبات می‌شود، یأس مخالفان از نفوذ در دین در آیه اکمال، پر نمودن جایگاه رهبری الهی مسلمین بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله با معرفی امیرالمؤمنین‌علیه السلام است.
4 . ارتباط واقعه غدیر خم با عصر ظهور امام زمان‌علیه السلام.

وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنوا مِنکُم وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمناً یَعبُدونَنی لایُشرِکونَ بی شَیئاً وَ مَن کَفَرَ بَعدَ ذلِکَ فَأولئِکَ هُمُ الفاسِقونَ.(483)

خداوند به بعضی از شما که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وعده داده که ایشان را در زمین جانشین قرار دهد همان گونه که پیشینیان ایشان را خلیفه و جانشین قرار داد؛ و (به شما وعده داد که) برای ایشان دینشان را که برگزیده و مورد رضایت اوست برتری و قدرت بخشد، و تمامی هراس آنان را به آرامش و امنیّت تبدیل نماید.

(آنگاه که این زمینه ها آماده و محقّق گشت) باید تنها مرا پرستش نمایند و به من هیچ شرکی نورزند، و اگر کسانی بعد از این امور کفر و ناسپاسی ورزند، بدانند که ایشان همان فاسقند.
وعده تفوُّق دین مورد رضای خدا

آنچه در بدو امر از آیه شریفه برداشت می‌شود این است که خداوند وعده تفوّق و برتری دین مورد رضای خویش را بر هر قدرت و عقیده‌ای اعلام می‌دارد. شکّی نیست که وعده الهی قطعاً به وقوع خواهد پیوست، زیرا که فرموده: «کانَ وَعدُهُ مَفعولاً».(484) ولی آنچه باید روشن شود تشخیص و شناخت دین برگزیده الهی است، که کدام دین مصداق «دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم» بوده و قرار است بر هر قدرت و دینی تسلّط و قدرت پیدا کند؟

شایسته است برای شناسایی تنها دین مرضیِّ الهی به کلام وحی رجوع نماییم. قرآن مجید در آیتی که در حجّة الوداع نازل شده می‌فرماید: «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً».(485) با توجّه به این فراز آیه شریفه روشن می‌شود: دین برگزیده و مورد رضای الهی اسلامی است که در آن روز تجلّی و ظهور رسمی یافت. ویژگی مهم این آیه آن است که از دین برگزیده الهی خبر می‌دهد. بنابراین ضرورت دارد که در آن تدبّر و تفقّه شود تا با دقّت بیشتر ارکان دین مقبول و برگزیده الهی که در آن روز مفتخر به دریافت نشان والای رضایت پروردگار گردید را باز شناخت.
تأمین آینده دین در غدیر

کدام رخداد عظیم بود که توانست با تحقّق خود اکمال دین را با «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» هستی بخشد، و با «اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی» تمامیت نعمت را به نمایش نهد و با «رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» عالی‌ترین و برترین فضیلت را برای دین برگزیده الهی رقم زند، و مسلمانان متعهّد و متدیّن به آن را بزرگی و عظمت بخشد؟

تدبّر در قرآن ما را در رسیدن به پاسخ صحیح کمک می‌کند. شکّی نیست که لازمه یأس امید است؛ یعنی باید امیدی باشد تا بر اثر وقوع امری تبدیل به یأس گردد. باید دید از نظر قرآن امید مخالفان برای نفوذ در دین نسبت به چه موضوعی بوده است؟
تدبر و دقت در موقعیت قرآنی آیه اکمال‌

اشاره

برخی ساده اندیشان، احکام مُحرّماتی را که در صدر آیه شریفه ذکر گردیده، محمل این اکمال و اتمام و رضایت الهی پنداشته‌اند، که با تأمّلی اندک بی‌پایگی نظریه آنان روشن می‌گردد:


یکم: با توجه به فراز پایانی آیه، می‌بینیم حکم تحریم برخی مأکولات که در صدر آیه ذکر گردیده با دو شرط اضطرار و استفاده در حدّ لزوم می‌شکند: «فَمَنِ اضْطُرَّ فی مَخمَصَةٍ غَیرَ مُتَجانِفٍ ِلاِثمٍ فَاِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحیمٌ». اگر امید مخالفان اسلام برای نفوذ در دین به خوردن آن محرمات باشد، ناچار پس از نزول آیه باید مخالفان اسلام تنها بر مضطرین امید بندند، زیرا فقط ایشان از حکم تحریم خارجند! جالب آنکه حتّی موردی ذکر نشده که مخالفان اسلام با ترویج و تبلیغ خوردن گوشت‌های حرام مذکور توانسته باشند در دین خدا نفوذ نمایند! بدیهی است که در این صورت نمی‌توان مدعی شد نزول این احکام باعث یأس مخالفان از نفوذ در دین گردیده است.
دوم: با تدبّر در قرآن می‌بینیم آیات مشابه دیگری نیز نازل گردیده که حکم تحریم برخی محرّمات را در خود دارد، یا حتّی در برخی موارد به محرّمات ذکر شده در این آیه نیز در آیات دیگر اشاره گردیده است(486)، حال آن که از فضائلی که در این آیه به قول مدّعیان به این احکام داده شده در آیات مشابه هیچ خبری از آن فضیلت یا فضائل نیست! اگر اعلام این محرّمات به لحاظ اهمیّتشان دارای چنین فضائلی هستند که سبب اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت الهی گردد، می‌بایست برای همین احکام در آیات دیگر یا احکام مشابه که از نظر اهمیّت شأنی کمتر از احکام صدر آیه شریفه اکمال ندارند، نیز چنین فضائلی رقم می‌خورد، در حالی که چنین نشد و این امر خود نشانی روشن از عدم صلاحیّت احکام مذکور در ایجاد یأس کفار از نفوذ در دین را دارد.
سوّم: اگر قرار باشد نزول این احکام سبب اکمال دین و ایجاد یأس برای مخالفان نسبت به نفوذ در دین شود، ناچار باید این احکام آخرین احکام نازله در قرآن باشند، حال آن که قرآن و روایات و عرف این مطلب را نمی‌پذیرند.
اما قرآن:

1 . در همین سوره آیات احکامی بعد از آیه اکمال نازل شده است، مثلاً: «الیَومَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ اُوتواالکِتابَ حِلٌّ لَکُم وَ طَعامُکُم حِلٌّ لَهُم ...» .(487) که این آیه خود بیان می‌دارد آیه اکمال آخرین آیه حکمی نیست.

2 . با تأمّل در قرآن و با استناد به اقوال جمهور مفسرین، هیچ آیه‌ای از کتاب خداوند، تصریحاً یا تلویحاً دالّ بر این نکته نیست که امید مخالفانِ اسلامِ واقعی برای نفوذ در دین از طریق اکل گوشت های حرام بوده است.
اما روایات:

اهل سنّت خود معتقدند که آیه اکمال آخرین آیه حکمی نیست:
1 . «اِنَّ آخِرَ آیَةٍ نَزَلَت آیَةُ الرِّبا».(488)
2 . «قالَ عُمَرُ: اِنَّ آیَةَ الرِّبا آخِرُ ما نَزَلَت وَ قُبِضَ رَسولُ اللَّهِ‌صلی الله علیه وآله قَبلَ اَنْ یُبَیِّنَ لَنا شَأنَها».(489)

3 . «عَنِ ابْنِ عَبّاسٍ: آخِرُ آیَةٍ نَزَلَت آیَةُ الرِّبا».(490)

طبری در یک اظهار نظر جالب می‌گوید: «هیچ دانشمندی نمی‌تواند بپذیرد که وحی تا هشتاد روز قبل از رحلت آن حضرت قطع گردد، بلکه چون رحلت نزدیک است باید وحی بیشتر و پی در پی آید، به ویژه آن که آیات احکامیّه بعد از آیه اکمال مانند حکم «کلاله» نازل شده است. لذا نمی‌توان گفت که اکمال دین به اکمال احکام و عبادات است».(491)
اما عُرف:

1 . روشن است که حکم تمامی موضوعات مبتلا به مسلمانان تا روز قیامت در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله نیامده بود و فریقین در زمان غیبت حجّت الهی پس از رحلت پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله از نظر اهل سنّت و در عصر غیبت امام عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف از نظر شیعه برای رسیدن به احکام موضوعات جدید و مستحدثه که حکم صریح آنها در سنّت وجود ندارد، با استفاده از قواعدی مانند «اصالة البرائة» و «قاعده لا ضرر» و «قاعده ید» یا «قیاس و استحسان» و غیره، به استنباط احکام می‌پردازند و بر آن اساس فتوی می‌دهند. حال چگونه می‌توان مدّعی شد اکمال دین با بیان احکام تمامی موضوعات محقّق شده باشد؟!

پس نزول چند حکم تحریمی نسبت به چند موضوع که بعضاً مکرّرند، مسلّماً سبب اکمال دین نشده و بالتّبع عامل ایجاد یأس کامل مخالفان از نفوذ در اسلام نمی‌گردد.

2 . اختلاف در فتاوای فقهاء و عمل کردن مسلمانان به فتاوای مختلف که خود به نوعی دلیل بر تغییر احکام می‌باشد، به هیچ وجه سبب امید دشمنان برای نفوذ در اسلام نشده است. البته بدیهی است وجود برخی از فتاوای متعارض در پاره‌ای از احکام، حکایت از آن دارد که لااقل بعضی از آن فتاوا با حکم الهی موافقت ندارد؛ و با توجّه به آن که وعده الهی نسبت به یأس مخالفان و اکمال دین کلّی بوده و استمرار آن یأس را تا روز قیامت بیان می‌دارد و نیز آن که در عصر غیبت حجّت الهی حضرت ولی عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف اکمالی در احکام نسبت به تمامی موضوعات به وجود نیامده است، ناچار باید پذیرفت که یأس کفّار و اکمال دین ارتباطی با نزول احکام ندارد.


بعد از آنکه عدم صلاحیّت احکام نازله در صدر آیه به عنوان عامل اکمال دین و یأس کامل از نفوذ در آن ثابت گشت، مجدداً به بررسی سؤال مطرح شده در آغاز نوشتار می‌پردازیم.
بررسی علل یأس دشمنان در غدیر

تدبّر در قرآن ما را در رسیدن به پاسخ صحیح کمک می‌کند. شکّی نیست که امید لازمه یأس است. یعنی باید امیدی باشد تا بر اثر وقوع امری تبدیل به یأس گردد. لذا برای درک حقیقت، باید دید از نظر قرآن امید مخالفان برای نفوذ در دین نسبت به چه موضوعی بوده است؟

قرآن در بخشی از آیتی می‌فرماید: «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیبَ المَنونِ»(492): «در کمین و منتظر مرگ او هستیم». بر این اساس روشن می‌شود امید مخالفان اسلام معطوف به بعد از رحلت رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله بوده است. با رحلت آن حضرت جایگاه رهبری الهی مسلمین خالی می‌شود و رخنه‌ای در دین ایجاد می‌گردد که اگر تدبیری در جهت رفع و دفع این ثلمه اندیشیده نشود، ریاست طلبان با نفوذ در رهبری یا به دست گرفتن سکّان آن، زمینه‌ای برای نفوذ در دین ایجاد می‌کنند. بدین رو امید مخالفان نفوذ در رهبری اسلامی بوده، و اگر قرار باشد این امید تبدیل به یأس گردد باید از طرف خداوند تکلیف رهبری بعد از رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله در روزی از ایّام حجّة الوداع روشن شده باشد تا زمینه یأس کامل کفّار فراهم گردد و وعده الهی در «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم» کاملاً محقّق گردد.
تولد رسمی امامت و ولایت‌

با مراجعه به تاریخ درمی‌یابیم تنها روزی که در آن ایّام حائز چنین رخداد عظیمی بوده روز غدیر خم است، که در آن روز امامت و ولایت تولّدی رسمی پیدا کرد. رسول خداصلی الله علیه وآله از تمامی مؤمنین در همه اعصار و امصار نسبت به آن میثاق گرفت و ارزشمندترین رسالت الهی خویش را ابلاغ فرمود.

رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله در غدیر خم به فرمان الهی «یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ»(493) عهده‌دار ابلاغ امر مهم و سرنوشت‌ساز و حیاتیِ امامت و ولایت به مسلمانان گردید، و طی تشریفات باشکوه و بی‌بدیلی که در ابلاغ هیچ تنزیلی چنین سابقه و نظیری نداشت، امر ابلاغ را انجام داد و با ابلاغ رسمی آن دستور الهی و اخذ میثاق، حصنی عظیم برای صیانت از تنها دین منتخب الهی ایجاد گردید.

اگر این گونه نمی‌شد، اسلام بدون سرپرست الهی بعد از رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله هم چون دیگر ادیان ابراهیمی که دست خوش تحریف گردیدند، اثری از اسلام نبوی باقی نمی‌ماند و راه برای رهجویان حقیقی همیشه بسته می‌ماند.
ارتباط غدیر با عصر ظهور

اما واقعه غدیر با عصر ظهور چه ارتباطی دارد؟ بدون تردید باید اذعان نمود بدون شناخت واقعه غدیر تمامی ویژگی های عصر ظهور آشکار و شناخته نمی‌شود. غدیر یکی از پایه های اساسی عصر ظهور است. حضرت ولی عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف تنها و آخرین وارث بلا فصل غدیر یعنی امامت و ولایت است. با توجّه به اینکه آن حضرت وظیفه نجات بشریّت را بر عهده دارند، حسّاسیّت و سنگینی وظیفه ایشان روشن می‌شود. آن حضرت مجری اراده الهی در تسلّط و تمکّن اسلام غدیری در زمان ظهور است. تحقّق وعده الهی با بیان «هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکونَ»(494) بر عهده ایشان نهاده شده است.

در حقیقت، عصر ظهور زمان به فعلیّت رسیدن اقتدار و تفوّق کامل غدیر یعنی امامت و ولایت الهی و غلبه غدیر و صاحبان غدیر بر همه مکاتب و قدرت‌ها خواهد بود. اراده الهی در روز غدیر، ابلاغ امامت منصوصه‌ای بود که با اقدام رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله تحقّق پیدا کرد، امّا پیروزی و تسلّط و تمکّن بر همه ظالمان و حکومت های شیطانی، در عصر ظهور و با قیام حضرت ولی عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف محقّق خواهد شد.

در نهایت، باید گفت: روز غدیر روز اعلام رسمی موجودیّت دین منتخب و برگزیده الهی و عصر تفوّق و برتری آن دین بر همه ادیان و حکومت هاست.
غدیر از آغاز تا جهانی شدن‌

«غدیر» در لغت به گودال هایی گفته می‌شود که در آن آب باران جمع شده باشد.(495) و «غدیر خم» نام یکی از برکه هایی است که بین راه مکه و مدینه و در نزدیکی «جحفه» محل تقاطع مسیرهای مدینه، مصر، عراق و نجد در صدر اسلام قرار داشت. غدیر خم به «ابواء» مرقد مطهر مادر حضرت رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله حضرت آمنه بنت وهب‌علیها السلام نیز نزدیک است. شهرت «غدیر خم» به سبب برکه آب یا نزدیکی‌اش به «ابواء» یا «جحفه» نیست، بلکه عظمت و شهرت آن به اعتبار وقوع مهمترین رویداد تاریخ، نه تنها در اسلام که در تاریخ بشریت است!

بهتر است درباره عظمت آن روز بی‌بدیل به توصیف حضرت امام صادق‌علیه السلام گوش سپاریم. آن حضرت درباره غدیر فرمایشاتی بسیار مهم بیان فرمودند که به دو فراز از آن اشاره می‌شود:

1 . «وَ هُوَ عیدُ اللَّهِ الاَکبَرُ»، یعنی سرآمد همه اعیاد عید غدیر است. آری! غدیر عید خداوند است، آن هم عِیدُ اللَّهِ الاَکبَر! هیچ رخدادی و در هیچ زمانی چنین عظمتی نیافت.

2 . «لَعَلَّکَ تَری اَنَّ اللَّهَ عَزَّ و َجَلَّ خَلَقَ یَوماً اَعظَمُ حُرمَةً مِنهُ؟ لا وَاللَّهِ، لا وَاللَّهِ، لا وَاللَّهِ!(496)

عظمت روز غدیر تنها مربوط به اسلام نیست. شکوه و برتری روز غدیر بر تمامی ایّام آفرینش و همه رویدادها در تاریخ بشریّت است؛ زیرا در بیان حجّت خدا حدّ و مرزی برای عظمت غدیر بیان نشده است! لذا باید گفت: غدیر تنها مربوط به اسلام نیست، بلکه غدیر از مرزهای اسلام عبور کرده و جهانی شده است.
کمال بندگی در غدیر

با معرفی امام امامت و ولی ولایت الهی در غدیر خم، تنها راه رسیدن به رضای الهی و اوج گرفتن برای رسیدن به کمال بندگی هموار گشت. امّا سیه‌دلانِ کژاندیش و ریاست خواهان فرصت طلب که با تبعیّت از شیطان، همواره به دنبال هواهای نفسانی خود بودند و غدیر برای آنان خوشایند و مبارک نبود، مانند ابرهای سیاه خواستند جلوی نور خورشید غدیر را بگیرند.

آنان هر چند توانستند آسمان هدایت الهی را از روز رحلت پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله تا به امروز برای بسیاری ابری نمایند، امّا هرگز نتوانستند خورشید ولایت را بپوشانند. نور هدایت الهی از پس ابرهای غفلت و گمراهی، همچنان حیاتبخش زندگی دنیوی و اخروی حقجویان است. البتّه چون خداوند اراده پیروزی غدیر و صاحبان غدیر بر هر قدرت و تفکّری را نموده، و با آیه شریفه «هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکونَ» وعده پیروزی و نصرت دین برگزیده‌اش را بر همه ادیان و مسلک ها داده است، بدیهی است وعده الهی انجام خواهد یافت و حقیقت جویان جمال خورشید هدایت را در آسمان بدون ابر گمراهی در عصر آخرین حجّت الهی و با ظهور منجی موعود نظاره‌گر خواهند بود.
حرکت به سوی تعالی غدیر در عصر ظهور

با ظهور حضرت ولیّ عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف و آماده شدن زمینه های ظهور، حرکتِ عمومی به سوی تعالی و تحقّق خواست الهی در عروج انسان‌ها از طریق عبادت خداوند آغاز می‌شود که با آیه «ما خَلَقتُ الجِنَّ وَالاِنسَ اِلاّ لِیَعبُدونَ»(497) بیان فرموده است، چرا که خود فرموده: «یَعبُدونَنی لا یُشرِکونَ بی شَیئاً».(498) در چنین بستر آماده‌ای و در پرتو امامت و ولایت الهی درهای عروج و تعالی انسان‌ها با اتکا به عبادت خالصانه خداوند گشوده و عبادت الهی جان می‌گیرد و انسان آرزومند را به اوج تعالی می‌رساند.

السَّلامُ عَلَی المَهدِیِّ الَّذی وَعَدَ اللَّهُ تَعالی بِهِ الاُمَمَ اَن یَجمَعَ بِهِ الکَلِمَ وَ یَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ وَ یَملَأَ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلا کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً.
انتقام کربلای غدیر در عصر ظهور / مجید مسعودی

چکیده‌

1 . ارتباط منطقی بین دعای ندبه و غدیر آن است که با غصب حقّ امامان غدیر، عیدی برای شیعه باقی نگذاشته‌اند و ما در عیدمان بر این مسئله ندبه و زاری می‌کنیم.
2 . به فرموده امامان حقّ، غدیر اعاده نخواهد شد و روز به روز بر ابعاد این ظلم افزوده خواهد شد تا حضرت ولی عصرعلیه السلام ظهور کند.
3 . غدیر نقطه پایان رسالت بود و آغاز فصل تازه‌ای از دین، که در پرده سقیفه پنهان شد، تا ایام ظهور که پایان دولت شب است.
4 . به حکم خطبه غدیر و دعای ندبه، غدیر آخرین سخن و اتمام حجت پیامبرصلی الله علیه وآله بود.
5 . به حکم خطبه غدیر و دعای ندبه، پس از پیامبرصلی الله علیه وآله مردم تا هنگام ظهور به جاهلیت بازگشتند.
6 . تاراج حق غدیر به غصب حقّ امیرالمؤمنین‌علیه السلام تمام نشد، بلکه درباره امامان بعد از او هم ادامه یافت.
7 . غصب حق غدیر تا امروز ادامه دارد.
8 . در خطبه غدیر خبر از غصب حق غدیر، و در دعای ندبه چگونه مرثیه خواندن بر این حقّ غصب شده را به ما آموخته‌اند.
9 . در میان این همه حقوق از دست رفته، غم یک حق بیش از همه با ظهور آنچه با غدیر باید احیا می‌شد زنده خواهد شد و آن غم کربلاست.
10 . غمِ غدیر از کربلا مرثیه‌ای دوباره یافته و تا قیام قائم ادامه می‌یابد.
مقدمه

موضوع این مقاله انعکاس خطبه غدیر در دعای ندبه است؛ و از آنجا که در چارچوب یک مقاله هرگز نمی‌توان به طور همه جانبه در این باره سخن گفت، تنها به یکی از اصلی‌ترین موضوعات مشترک در این دو مأخذ و برقراری ارتباط منطقی بین آنها پرداخته‌ایم. امید آنکه بتوان باب جدیدی را در این زمینه گشود؛ بدین معنی که نه تنها در دعای ندبه، بلکه در تمام دعاها و زیارت‌نامه‌های مرتبط با حضرت ولیّ عصرعلیه السلام حتماً نشانه‌هایی از غدیر و پیامدهای آن را بتوان مشاهده کرد.

امّا در این مورد خاص، دعای ندبه را امام صادق‌علیه السلام به شیعیان تعلیم داده تا در زمان غیبت بخوانند، به ویژه در چهار عید بزرگ؛ یعنی جمعه، غدیر، فطر و قربان. اما از آنجا که «ندبه» به معنایِ عزاداری، سوگواری، زاری و نوحه‌سرایی است، این سؤال مطرح می‌شود که چرا بر مزیّتِ خواندن آن در چهار عید یاد شده تأکید گردیده است.


در یک پاسخ کوتاه به این سؤال، می‌توان به روایتی از امام باقرعلیه السلام استناد کرد که فرموده‌اند: «هیچ عیدی برای مسلمانان وجود ندارد - نه عید فطری و نه عید قربانی - جز این که غم و اندوه آل محمدعلیهم السلام در آن تجدید می‌شود، چرا که می‌بینند حقِّ آنها در دست دیگران است».(499)

بنابراین وقتی ما در روز جمعه یا اعیاد دیگر این دعا را می‌خوانیم، یعنی اینکه خود را به گونه‌ای در غم و اندوه حقوق از دسته رفته آل محمدعلیهم السلام شریک دانسته، و با ناله و شیون به درگاه خداوند، خواهان ظهور هر چه زودتر آن منتقم حقیقی هستیم که بیاید و اعاده حقّ نماید. لیک درباره ماهیت این حقّ جا دارد که از خود بپرسیم:

- این حقّ در اصل چه بوده و از چه زمانی به تاراج رفته است؟
- این حقّ در کجا و چگونه و طیِّ چه مراحلی به شخص یا گروهی تفویض شده است؟
- آیا آن گونه که امام باقرعلیه السلام فرموده‌اند، این حقّ هنوز در دست دیگران است؟
- آیا در دعای تعلیم داده شده از سوی امام صادق‌علیه السلام به شیعیانش، اشاره‌ای به این موضوع شده است؟

برای پاسخ به سؤال اول و دوم، کافی است خاطره غدیر و تفویض حقِّ جانشینی علی‌علیه السلام پس از پیامبرصلی الله علیه وآله را از سوی خداوند به یاد آورده، و سپس به مرورِ ماجرای سقیفه و پیامدهایش در طول تاریخ تا به امروز بپردازیم.

اما برای پاسخ به سؤال سوم و چهارم که موضوع اصلی این مقاله است ترجیح می‌دهیم ابتدا دو آیه از قرآن را همراه تأویل آنها از امام معصوم‌علیهم السلام یادآور شویم:

الف: «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی النّاسِ»(500): «فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم کرده‌اند آشکار شد».
در تأویل آن می‌خوانیم: «به خدا سوگند تأویل این آیه باز می‌گردد به زمانی که انصار گفتند: از ما امیری باشد و از شما نیز امیری».(501)

ب: «وَ اللَّیلِ اِذا یَغشی وَ النَّهارِ اِذا تَجَلّی»(502): «سوگند به شب آن زمان که سیاهیش جهانی را بپوشاند؛ و سوگند به روز آن زمان که نورش جهانی را روشن سازد».

امام باقرعلیه السلام در تأویل آن به محمد بن مسلم می‌فرماید: «شب در این آیه همان دومی است که پرده سیاهش را در دولتی که برایش فراهم شده بود، بر فراز ولایت امیرالمؤمنین‌علیه السلام کشید، و آن حضرت تا قیام قائم‌علیه السلام صبر می‌کند تا مهلت او پایان پذیرد؛ و روز همان قائم ما اهل بیت است که هرگاه بپا خیزد، بر دولت باطل چیره می‌شود».(503)

این آیه به خوبی نشان می‌دهد که آنچه از حقّ امیرالمؤمنین‌علیه السلام به تاراج رفته، تا قیام قائم‌علیه السلام هرگز اعاده نخواهد شد. همچنین فسادی که در روز سقیفه بر خشکی و دریا گسترده شد، روز به روز بر ابعادش افزوده شده تا این که سرتاسر زمین را فرا گیرد؛ و تنها با ظهور حضرت وَلی عصرعلیه السلام است که بساط این فساد برچیده خواهد شد.

بنابراین اگر از هم اکنون به این نتیجه قطعی برسیم، چه بسا به خطا نرفته باشیم که غدیر نقطه پایان رسالت بود و آغاز فصل تازه‌ای از دین؛ که در پرده شب پنهان شد و ناتمام ماند تا ایّام ظهور؛ و ظهور نقطه پایانِ دولت شب است و ادامه آن فصلِ ناتمام که با نور محض آشکار می‌گردد.
با این همه لازم است در تأیید و توجیه این نتیجه قطعی که چکیده و فشرده مقاله پیش روست به نمونه‌هایی از هر دو مأخذ (خطبه غدیر و دعای ندبه) اشاره کرده و بررسی تفصیلی آن را به کتابی مستقل موکول نماییم.
1 . آخرین سخن و اِتمام حجت‌

-در خطبه غدیر:


ای مردم! این آخرین باری است که من در چنین اجتماع انبوهی می‌ایستم. پس بشنوید و اطاعت کنید و فرمانبردار امر پروردگارتان باشید و بدانید که خدای عزّوجلّ صاحب اختیار و معبود شماست. سپس پیامبرش که اکنون شما را مورد خطاب قرار داده وَلیِّ شماست. بعد از من، علی‌علیه السلام صاحب اختیار و امام شما به امر پروردگارتان است. آنگاه امامت در نسلِ من از فرزندانِ او (علی‌علیه السلام) خواهد بود، تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید.

ای مردم! من همان صِراط مستقیم خداوندم که شما را به پیروی از آن دستور داده، و پس از من علی صِراط مستقیم است، و سپس فرزندانم از نسل او که امامان هدایتگرند. همان کسانی که به سوی حقّ هدایت نموده و بر اساس حقّ به عدالت رفتار می‌کنند.
-در دعای ندبه:


«آن زمان که روزگار پیامبرصلی الله علیه وآله به آخر رسید؛ او وَلیِّ خود علی‌علیه السلام را برای هدایت مردمان معرفی کرد؛ زیرا خودش بیم دهنده بود و هر قومی را هدایتگری باید.

سپس در حالی که انبوه مردم در برابرش بودند فرمود: «هر کس که من مولای اویم علی هم مولای اوست. خداوندا دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار. یاری دهنده‌اش را یاری کن و کسی را که دست از یاری‌اش می‌کشد درمانده ساز».

و فرمود: «هر کس که من پیامبرش هستم علی امیر اوست».
و فرمود: «من و علی از یک درختیم و دیگر مردمان از درختان گوناگون هستند».

همچنین او را در جایگاه هارون نسبت به موسی قرار داد.

بدین‌سان او (علی‌علیه السلام) پس از پیامبرصلی الله علیه وآله، راهنمایِ هدایت از گمراهی بود، و نوری در تاریکی جهل و رشته محکم ارتباط با خداوند و راهِ راست او بود. در خویشاوندی‌اش با پیامبر و پیشینه‌اش در دین جلوتر از او کسی نبود؛ و در مناقب کسی به گَردِ منقبتی از او نمی‌رسید.

اما گویی رسول خداصلی الله علیه وآله این واقعیت را می‌دانست که اُمّتش پس از او حقِّ علی‌علیه السلام را رعایت نمی‌کنند و بنای ناسازگاری با او را می‌نهند. چه اینکه می‌دانیم علی بن ابی‌طالب‌علیه السلام در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله و همراه ایشان برای تنزیل قرآن جنگید تا آنجا که خونِ دلاوران عرب را ریخت، و پهلوانانشان را کشت، و با گرگ صفتانشان جنگید، و از این رو دل‌های آنان پُر از کینه‌های جنگ بَدر و خَیبرِ و حُنَین و جنگ‌های دیگر گردید».

بنابراین مسلم است که آنان به دنبال فرصتی می‌گشتند تا انتقام خود را از فرزند ابوطالب بگیرند و مرهمی بر زخم‌های کهنه خویش بگذارند؛ و چه فرصتی بهتر از روزگاری که پیامبرصلی الله علیه وآله از دنیا رفته باشد!
2 . جاهلیت پس از رسول خداصلی الله علیه وآله تا هنگام ظهور

-در خطبه غدیر:


ای مردم! به شما هشدار می‌دهم که من رسول خدا هستم و پیش از من نیز پیامبرانی بوده‌اند. اکنون اگر بمیرم یا کشته شوم آیا شما از دین خدابرمی‌گردید؟

پس، هر کس که به جاهلیّت برگردد، به خداوند ضرری نمی‌رساند و خداوند به زودی به شکرگزاران پاداش می‌دهد. نیز آگاه باشید آن کس که به صبر و شکر توصیف شده، علی است و سپس فرزندانِ من از نسل او.

ای مردم! به زودی پس از من، پیشوایانی خواهند بود که به سوی آتش دعوت می‌کنند و روز قیامت یاری نمی‌شوند. پس بدانید که خداوند و من، از آنان بیزاریم. آنان و یارانشان، و همفکران و پیروانشان در پایین‌ترین طبقه آتش هستند، و چه بسیار بد است مأوای متکبّران.
-در دعای ندبه:


بنابراین، آنان نیز دشمنی‌اش را به دل گرفتند و بَنایِ ناسازگاری با او را گذاشتند، و او به ناچار، پیمان‌شکنان و ستیزه‌جویان و از دین بیرون شدگان را از پای درآورد.

و آن زمان که از این جهان رخت بر بست و او را شقی‌ترین فردِ آخرالزّمان، به پیروی از شقی‌ترین پیشینیان (قابیل) به شهادت رساند، دستور رسول خداصلی الله علیه وآله درباره‌هدایتگرانِ پس از او نیز همچنان نادیده گرفته شد. تا آن‌جا که جز گروهِ اندکِ وفادار به رعایتِ حقِّ اهل بیت‌علیهم السلام، همه اُمّت بر دشمنیِ آنها پافشاری کردند و برای براندازی نسل پیامبر و تبعید فرزندانشان متّحد شدند؛ و بدین ترتیب گروهی کشته، گروهی اسیر و گروهی تبعید و آواره گشتند.
امّا تقدیر الهی برای آنان (خاندان پیامبر) بدان سان رقم خورد که امیدِ پاداش می‌رفت؛ زیرا زمین از آنِ خدا است و آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد به ارث می‌دهد و عاقبت همه خَیرهااز آنِ متّقین است."

پس این است آن حقّی که به تاراج رفت. حقّی که از سوی خداوند به پیامبرش وَحی شد و ابلاغ آن را در غدیر خم شرط پایان رسالتش قرار داد.

با وجود این، تاراج این حقّ تنها با انتقام از علی‌علیه السلام تمام نشد، و به تأیید دعای ندبه درباره هدایتگرانِ پس از او نیز همچنان ادامه یافت. امّا سؤال مهم این است که آیا هنوز هم این حقّ در دست دیگران است؛ آن گونه که امام باقرعلیه السلام فرمودند؟ آیا در خطبه غدیر به این حقیقت اشاره شده، و در دعای ندبه هم نشانه‌هایی از آن آمده است؟
3 . آری، هنوز هم!

-در خطبه غدیر:


ای مردم! به خدا و رسولش و نوری که همراه او نازل شده است ایمان بیاورید پیش از آنکه صورت‌هایی را مَحو و نابود کنیم و آن صورت‌ها را به پشت برگردانیم.(504)

اما آن نور از جانب خداوند در من نهاده شد و سپس در علی بن ابی‌طالب‌علیه السلام، و آنگاه در نسل او تا مهدیِ قائم‌علیه السلام که حقِّ خدا و حقِّ ما را می‌گیرد. یقیناً که خداوند عزّوجلّ ما را حجّت قرار داده است بر تمامِ سهل انگاران، دشمنان، مخالفان، خیانت پیشگان، گنهکاران و ستمگران از همه جهانیان.

بنابراین امام صادق‌علیه السلام به ما آموخته است که چگونه برای یادآوریِ آن حقِّ از دست رفته که هنوز هم در دست دیگران است مرثیه بخوانیم.
-در دعای ندبه:


کجاست آن مهیّا شده‌ای که رشته ستمگران را پاره می‌کند؟ کجاست آن خُرد کننده و کوبنده جاه و جلال تجاوزگران؟

کجاست آن ویران کننده بناهای شرک و نفاق؟ کجاست آن نابود کننده فاسقان و شورشگران و گردن فرازان؟

کجاست آن دروکننده شاخه‌های گمراهان و ستیزه جویان؟ کجاست آن که زَنگارِ کج فکری‌ها و هواپرستی‌ها را بزداید؟

کجاست آنکه رشته‌های دروغ و تهمت را پاره کند؟ کجاست آنکه تجاوزگران و سرکشان را نابود سازد؟
کجاست آن که دشمنان و گمراهان و بی‌دینان را ریشه بَرکَنَد؟

با این همه، گویی در میان این حقوق از دست رفته و هنوز هم در دستِ دیگران گرفتار شده، عَلَم مصائب و غم یک حقِّ ناحقّ گشته بیش از همه در اهتزاز است. عَلَم مصائب و غم کربلا! کربلایی که فرصت آن را اهل شُبهه ایجاد کردند. همان مردمان پیمان شکنِ خیانت پیشه ناسازگار، با دل‌هایی گندیده از پلیدی شرک و بدن‌هایی آکنده از آلودگی کفر. آن گونه که حرمت‌ها را دریدند، و بر بستر مرگ رسول خداصلی الله علیه وآله بانگ بی‌وفایی زدند و در شکستن پیمان خود شتافتند و عهدهای محکمی را که بر جانشینی علی‌علیه السلام بسته بودند نادیده گرفتند ...

و بدین سان برای اهل شُبهه فرصتی فراهم کردند تا آنان بتوانند اهل بیت برگزیده حقّ را در کربلا بکُشند و نسل او را براندازند و حریمش را بشکنند و یارانش را از دَم تیغ بگذرانند.(505)

ما در دعای ندبه می‌خوانیم: «اَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلاء؟ کجاست خونخواهِ آن کشته دشت کربلا»؟ آری! دقیقاً از همین کربلاست که مرثیه غدیر آغاز دوباره‌ای یافته و تا قیام قائم‌علیه السلام ادامه می‌یابد. پس اگر سوگواری باید کرد این گونه باید:

فَعَلَی الاَطائِبِ مِن اَهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِما وَ آلِهِما فَلیَبکِ الباکونَ؛ وَ اِیّاهُم فَلیَندُبِ النّادِبونَ؛ وَ لِمِثلِهِم فَلتُذرَفِ الدُّموعُ وَلیَصرُخِ الصّارِخونَ، وَ یَضِجَّ الضّاجّونَ، وَ یَعِجَّ العاجّونَ.

تنها بر پاکانِ برگزیده اهل بیتِ محمّد و علی‌علیه السلام و خاندانشان، گریه کنندگان باید بگریند، و شیون کنندگان باید شیون کنند. و تنها برای آنهاست که سوگواران باید سوگواری کنند، اشک‌ها باید ریزان شود، ناله‌ها از دل برآید، فریادها به آسمان رسد و بانگ واویلا سر داده شود.

کجاست حسن؟ کجاست حسین؟ کجا هستند فرزندان حسین؟ آن شایستگان و راستگویانِ یکی پس از دیگری؟ کجاست راهی پس از راهی؟ کجاست برگزیده‌ای پس از برگزیده‌ای؟ کجا هستند خورشیدهای تابان؟ کجا هستند ماه‌های فروزان؟ کجا هستند ستارگانِ درخشان؟

کجا هستند نشانه‌های دین و پایه‌های دانش؟ کجاست آن بقیّة اللّهی که از عترتِ هدایتگر هرگز جدا نیست؟

کجاست آن مهیّاشده‌ای که رشته ستمگران را پاره می‌کند؟ کجاست آن ساماندهِ کژی‌ها و ناراستی‌ها که انتظارش را می‌کشند؟ کجاست آن دور کننده سِتَم؛ که به امیدش دل بسته‌اند؟
4 . قرآن و وارثانِ بر حق آن‌

-در خطبه غدیر:


«ای مردم! در قرآن بیندیشید و آیاتش را بفهمید، و به آیات محکمش بنگرید و آیات متشابهش را وانهید.

سوگند به خدا هرگز زَواجرِ قرآن (باطنِ آیات) را برای شما آشکار نمی‌کند و تفسیرش را روشن نمی‌سازد، مگر این کسی که من دست او را گرفته به سوی خود بالا می‌برم و بازویش را گرفته و به شما اعلام می‌دارم: هر کس که من صاحب اختیار او هستم این علی صاحب اختیار اوست.

ای مردم! این علی برادر و جانشین و نگه‌دارنده علم من است. او وَصیِّ من در میان اُمّتم بر تفسیر کتابِ خدا و دعوت به آن می‌باشد، و عمل‌کننده به آنچه خدا را راضی می‌کند».

سُلیم بن قیس هلالی در کتاب خود روایتی را از سلمان فارسی چنین آورده است:

در شبِ همان روز (روز سقیفه) علی‌علیه السلام همراه حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین‌علیهم السلام به درِ خانه مهاجرین و انصار رفته، حقّ از دست رفته‌اش را به آنان یادآوری فرمود و آنها را به یاری خویش فراخواند.

از این میان، تنها چهل و چهار نفر آمادگی خود را برای یاری آن حضرت اعلام کردند. حضرت به آنان فرمود صبحِ فردا در حالی که سرها را تراشیده و شمشیرهایشان را حمایل کرده‌اند، نزد ایشان بیایند. امّا صبحِ فردا به جز چهار نفر که ساعاتی بعد به هفت نفر رسیدند کسی بر سر قولِ خود حاضر نشد. این دعوت سه شب تکرار شد، ولی هر صبح نتیجه همان بود که بود.(506)
بنابراین وقتی علی‌علیه السلام هیچ یار و یاوری به جز سه یا چهار یا هفت نفر نیافت، دست از مبارزه آشکار با غاصبان خلافت برداشت و فقط به جمع و تدوین قرآن پرداخت. این گونه که سلمان برای سُلیم روایت می‌کند:

وقتی امیرالمؤمنین‌علیه السلام عکس العمل یارانش را چنین دید از خانه بیرون نیامد و عبا بر دوش نیفکند مگر برای نماز، تا اینکه قرآن را آن گونه که بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده بود جمع کرد؛ همراه تأویل و تفسیرش، و مشخص نمودن آیات ناسخ و منسوخ، خاصّ و عام، محکم و متشابه و ... .

و آن زمان که کار به اتمام رسید، آن حضرت قرآنِ تدوین شده‌اش را برداشته به مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله رفت، در حالی که ابوبکر و عمر در مسجد بودند و مردم در اطرافشان. امیرالمؤمنین‌علیه السلام وارد شد و نظرِ جمع را به خود معطوف داشته، با صدایی که همه بشنوند فرمود:

بدانید که من پس از غسل و کفن و دفن پیامبرصلی الله علیه وآله، به کاری روی نیاوردم مگر به جمع و تدوین قرآن. امّا در این قرآن تمام آیاتی که بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده آمده، و آیه‌ای نیست مگر آنکه تنزیلش را نزد پیامبرصلی الله علیه وآله خوانده‌ام و آن حضرت تأویل و ظاهر و باطن و عام و خاصّ و ناسخ و منسوخش را به من آموخته است.

بنابراین شما در فردای قیامت نمی‌توانید ادعا کنید که ما از این موضوع آگاه نبودیم.(507) همچنین به درگاه خداوند عذری ندارید که بگویید من شما را به یاریِ خود فرا نخواندم، و حق را به شما یادآوری نکردم، و شما را به کتاب خدا از ابتدا تا انتهایش دعوت ننمودم.
اینجا بود که عمر برخاست و گفت: «ما خود قرآنی داریم که از قرآنِ تو بی‌نیازمان می‌کند»! و علی‌علیه السلام با قرآنی که تدوین و تنظیم کرده بود به خانه بازگشت.(508)

اکنون به نظر شما آنچه که امام صادق‌علیه السلام در دعای ندبه به ما آموخته، مبیّن چه حقیقتی است؟
-در دعای ندبه:


اَینَ المُؤَمَّلُ ِلاِحیاءِ الکِتابِ وَ حُدودِهِ؟ کجاست آن آرزو شده‌ای که اِحیا کند کتاب خدا و حدود آن را؟

اَینَ مُحیی مَعالِمِ الدّینِ وَ اَهلِهِ؟ کجاست آن زنده کننده نشانه‌های دین و اهلِ دین؟
5 . سُنّت‌ها و فرائض‌

-در خطبه غدیر


ای مردم! با دینِ کامل و تفقّه (دانایی در دین) خانه خدا را زیارت کنید. ای مردم! نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید، همان گونه که خدای عزّوجلّ به شما فرموده است. امّا اگر زمانی طولانی بر شما گذشت و کوتاهی نموده و فراموش کردید، علی صاحب اختیار و سرپرست شماست که معارف دین را برایتان تبیین کند.

بدانید که حلال و حرام بیش از آن است که من همه آنها را یک به یک برشمرده و بشناسانم؛ یا در این مدت کوتاه به تمام حلال‌ها دستور داده و از همه حرام‌ها بازتان دارم. بنابراین مأمورم که از شما بیعت گرفته و با شما دست بدهم بر پذیرشِ آنچه از سوی خدای عزّوجلّ درباره امیرالمؤمنین و اوصیای بعد از او آورده‌ام. همان امامانی که از من و از نسل او (علی) هستند و تا روز قیامت که خداوند در آن به حقّ حُکم می‌کند به حقّ قیام می‌کنند و مهدی از آنان است.

در این فرازها از خطبه غدیر به تصریح آمده که انجام سنّت‌ها و فرائض و عمل به حرام و حلال منوط به اِحراز دین کامل یعنی پذیرش ولایت علی بن ابی‌طالب‌علیه السلام است. ولی به نظر می‌رسد که این موارد هم به دست فراموشی سپرده شده و به مرور زمان رنگ باخته؛ چرا که امام صادق‌علیه السلام در دعای ندبه از این حقیقت نیز چنین پرده برداشته است:
-در دعای ندبه :


اَینَ المُدَّخَرُ لِتَجدیدِ الفَرائِضِ وَ السُّنَنِ؟ کجاست آنکه برای تازه کردنِ فرائض و سُنّت‌ها ذخیره شده است؟

اَینَ المُتَخَیَّرُ ِلاِعادَةِ المِلَّةِ وَ الشَّریعَةِ؟ کجاست آن برگزیده‌ای که کیش و آیین محمّدی را از نو بَنا کُنَد؟

و سرانجام اگر از آن دسته افرادی هستیم که به خواندن دعای عهد در هر صبح مبادرت داشته یا هر از چند گاهی آن را می‌خوانیم، سعی کنیم که به فرموده رسول خداصلی الله علیه وآله در خطبه غدیر از روی تفقّه باشد، نه صرفاً از روی عادت یا ثواب! و تنها در این صورت است که به مفهوم واقعی و ما بازاء عباراتی چنین پی خواهیم بُرد:

«وَ اعمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ وَ اَحیِ بِهِ عِبادَکَ، فَاِنَّکَ قُلتَ وَ قَولُکَ الحَقُّ: «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی النّاسِ» وَاجْعَلهُ اللّهُمَّ ... مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِن اَحکامِ کِتابِکَ وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِن اَعلامِ دینِکَ وَ سُنَنِ نبیِّکَ».(509)
پس ای فریادرَسِ دادخواهان! به فریادِ این بنده گرفتار کوچک‌ترینت عنایت کن و بزرگ آقایش را به او بنما، ای توانمندِ مطلق! و بدین سان سوزِ دل و اندوه سینه‌اش را مرهمی بگذار و آتش درونش را فرو نشان؛ ای کسی که بر عرش قرار گرفته و بازگشت و سرانجامِ کار به سوی اوست!(510)
منابع و مآخذ

1 . قرآن مجید.
2 . اسرار آل محمدعلیهم السلام، ترجمه کتاب سلیم هلالی، سلیم بن قیس، مترجم: انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، نشر الهادی، قم، چاپ اول، 1416 ق.
3 . روضه کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ناشر: انتشارات علمیه اسلامیه، تهران ، نوبت چاپ: اول، بی‌تا.
4 . سیمای حضرت مهدی‌علیه السلام در قرآن، هاشم حسینی بحرانی، ترجمه: مهدی حائری قزوینی، تهران، آفاق، 1374 ش.
5 . علل‌الشرائع، شیخ صدوق، ناشر: داوری، قم، چاپ اول.
6 . مفاتیح‌الجنان، شیخ عباس قمی.
ریشه‌کن شدن مظلومیت غدیر در عصر ظهور / محمد حسین طغیانی

چکیده‌

1 . با دقت در وقایع عصر ظهور به این نتیجه می‌رسیم که تجلّی واقعی و کامل غدیر تنها در عصر ظهور است.
2 . «اَینَ المُدَّخَرُ لِتَجدیدِ الفَرائِضِ وَ السُّنَنِ»، یعنی اوجب واجبات امامت است که با ظهور امام زمان‌علیه السلام محقق می‌شود.
3 . امام زمان‌علیه السلام در زمان ظهور مردم را متوجه فراموشی و از دست دادن غدیر می‌فرماید.
4 . در ظهور ریشه ظلم و ظالم کنده می‌شود، در حالی که ظالم‌تر از غاصبین ولایت وجود ندارد.
5 . اگر غدیر به گوش جهانیان می‌رسید کافر و مشرکی نبود، و این قدر تفرقه بین مسلمین نبود.
6 . در عصر ظهور به مظلومیت مظلومترین افراد یعنی امیرالمؤمنین‌علیه السلام خاتمه داده می‌شود.
با دقت در وقایع عصر ظهور به این نتیجه می‌رسیم که تجلّی واقعی و کامل غدیر تنها در عصر ظهور است؛ چرا که در وصف صاحبِ عصر ظهور و منجی آخرالزمان در دعای ندبه می‌خوانیم: «اَینَ المُدَّخَرُ لِتَجدیدِ الفَرائِضِ وَ السُنَن»: «کجاست ذخیره شده برای تجدید فرایض و سنّت‌ها»؟
امامت بزرگ‌ترین فریضه عصر ظهور

چیست آن فرائض که در زمان حجة بن الحسن‌علیه السلام تجدید می‌شود؟ آیا نماز و روزه و حج و جهاد است؟ گرچه با این کلام می‌توان تمام اینها را از مصادیق فرائض الهی محسوب کرد، ولی اساس آن فرائض چیزی جز امامت نیست؛ همان فریضه‌ای که در موردش خداوند متعال به پیامبر می‌فرماید: «یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ»(511): «ای پیامبر، آنچه را که از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ کن، که اگر چنین نکنی رسالت الهی را به انجام نرسانده‌ای».

به راستی اگر نماز و روزه را جزء فرائض حساب کنیم، بی‌انصافی است که ولایت و امامت که رکن رکین اسلام است را از دائره بزرگترین فرائض الهی خارج کنیم، چرا که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: «علی جان! اگر کسی به اندازه عمر نوح بندگی خدا کند و به اندازه کوه احد طلا و جواهر در راه خدا انفاق کند، و آن قدر عمرش طولانی شود که هزار سفر به حج مشرف شود، و آخر عمر هم بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی ولایت تو را نداشته باشد، بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد و داخل بهشت نخواهد شد».(512)
تجلی امامت در عصر ظهور

باید به منکرین ولایت گفته شود: اگر در نامه اعمالتان عبادتی همچون عبادت حضرت نوح‌علیه السلام باشد، هم از جهت کمیّت و هم از جهت کیفیّت، یعنی 2500 سال عبادت همراه با اخلاص و زحمت جهت هدایت مردم به سمت خدا و ابلاغ رسالت؛ و اگر در نامه اعمالتان انفاق بسیار باشد که از قطع وابستگی به دنیا نشأت گرفته است؛ و اگر در نامه اعمالتان حج و عمره بسیار است، همان حج و عمره‌ای که با هر طوافش دریایی از گناهان محو می‌شود؛ و اگر در نامه اعمالتان ثواب شهید و شهادت در راه خداست، همان شهادتی که خداوند متعال در وصف آن می‌فرماید: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»(513): «هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند»، با این همه اگر نامه اعمال از ولایت امیرالمؤمنین‌علیه السلام خالی باشد، باید از بهشت و نعمت آن چشم بپوشد؛ چرا که منکر ولایت بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.

حال سؤال اینجاست که اگر فریضه امامت اشرف فرائض است، آیا در عصر ظهور تجلّی و ظهور و بروز نمی‌یابد؟!

لذا باید گفت: خدایا! فرج تجدید کننده امامت و ولایت را برسان! همان که زنده کننده غدیر و پیامش و زنده کننده نام امیرالمؤمنین‌علیه السلام است. اما به راستی آیا فریضه‌ای مهم‌تر و با عظمت‌تر از ولایت امیرالمؤمنین‌علیه السلام وجود دارد، که زنده کننده فرائض الهی آن را زنده کند؟!


در جواب این پرسش باید گفت: خیر! چرا که خوارزمی در مناقبش می‌نویسد: پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله فرمود:

و لا یَقبَلُ اللَّهُ ایمانَ عَبدٍ اِلاّ بِوِلایَتِهِ وَ البَرائَةِ مِن اَعدائِهِ.(514)
خدا عمل و ایمان هیچ بنده‌ای را قبول نمی‌کند مگر به ولایت امیرالمؤمنین‌علیه السلام و بیزاری از دشمنان آن حضرت.

پس بدون امامت نه توحید ارزشی دارد و نه عقیده به نبوّت، چه رسد به فروع دین مانند خمس و زکات و جهاد.
تجدید فرائض در عصر ظهور

باید پرسید: آیا به غیر از زمان حضرت حجت‌علیه السلام فرائض الهی تجدید می‌شود؟ فریضه مهمِ اطاعت از رسول خدا و اولی الامر او که خداوند درباره‌اش می‌فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اَطیعوا اللَّهَ وَ اَطیعوا الرَّسولَ وَ اولِی الاَمرِ مِنکُم»(515): «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر را»!

اگر تا به حال مردم خود را در پوشش اطاعت از رسول خداصلی الله علیه وآله مؤمن معرفی کرده و از اطاعت اولی الامر سرباز زدند، باید بدانند تخلف از اولی الامر تخلف از خداوند و رسول خداست؛ و این آگاهی و بیداری تنها در زمان ظهور حجت بن الحسن‌علیه السلام صورت می‌گیرد، و آن حضرت مردمِ غفلت زده را متوجه واجب ترک شده می‌کند و پیام فراموش شده غدیر را به یادشان می‌آورد؛ و تفسیر واقعی و درست آیات الهی را بیان می‌کند و مردم را با اولی الامرِ واقعی آشنا می‌نماید و دستورات فوت شده الهی را احیاء می‌کند؛ و اطاعت واقعی از رسول خداصلی الله علیه وآله را به یاد آنها می‌اندازد؛ چرا که اطاعت از رسول خداصلی الله علیه وآله در پیروی از امیرالمؤمنین‌علیه السلام است؛ همان اطاعتی که در غدیر خم بر آن از مردم پیمان گرفت.
حدیث ثقلین در عصر ظهور

آیا مدعیان دروغین اطاعت از رسول خداصلی الله علیه وآله حدیث ثقلین را به یاد نمی‌آورند؟ باید گفت: آنها در عوض اطاعت از اهل بیت رسول خداصلی الله علیه وآله شعار «حَسبُنا کِتابُ اللَّهِ» را سر دادند و مردم را از پیرویِ اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله باز داشتند.

پس باید گفت: خدایا! ظهور احیاء کننده غدیر را برسان؛ همان کسی که با آمدنش غدیر و پیامش رنگ تازه‌ای به خود می‌گیرد. «اَینَ المُعَدُّ لِقَطعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ»: «کجاست آنکه برای برکندن ریشه ظالمان و ستمگران عالم مهیّا گردیده است».

آری، تنها اوست که با آمدنش ریشه ظلم و ظالم کنده خواهد شد. اگر پرسیده شود که آیا ظالمتر از غاصبین ولایت در این عالم وجود دارد؟ باید گفت: خیر؛ چرا که غصب ولایت و خلافت امیرالمؤمنین‌علیه السلام اساس ظلم و تعدّی است و تمام اقسام ظلم در وجود غاصبین خلافت وجود دارد.

اگر خداوند متعال شرک را ظلم بزرگی معرفی می‌کند و می‌فرماید: «اِنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیمٌ»(516): «شرک ظلم بزرگی است»؛ باید گفت: آنها که منکر ولایت و وصایت امیرالمؤمنین‌علیه السلام شده و غدیر و پیامش را از ناحیه خداوند متعال ندانسته و در مقابل حضرت علی‌علیه السلام جبهه گرفتند، مبتلا به شرک در اطاعت شدند و خود را در زمره ظالمین قرار دادند؛ همان ظلمی که در زمان ظهور به آن رسیدگی شده و ریشه آن قطع می‌گردد.
مجازات ظالمین به امامت در عصر ظهور

اگر خداوند متعال تعدی به مردم را ظلم می‌داند و می‌فرماید: «اِنَّمَا السَّبیلُ عَلَی الَّذینَ یَظلِمونَ النّاسَ وَ یَبغونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ اولئِکَ لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ»(517): «مجازات بر کسانی مجاز است که به مردم ظلم و ستم می‌کنند و در زمین به ناحقّ ظلم روا می‌دارند؛ برای آنان عذاب دردناکی است»؛ باید گفت: آیا آنان که ریسمان به گردن ولی اللَّه انداختند و خلافت او را غصب کردند ظالم نیستند؟ و آیا این ظلم رسیدگی نمی‌شود و حق مظلوم به او برگردانده نمی‌شود؟

بله، همانا اوست که در زمان ظهورش غاصبین خلافت را از قبرهایشان بیرون می‌کشد و آنها را وسیله امتحان افرادی قرار می‌دهد و مردم را امر به بیزاری از آنها می‌کند، و سپس آنها را به دار می‌آویزاند و بدن پلیدشان را می‌سوزاند و خاکسترش را به دریا می‌دهد؛ چرا که در حقیقت بنیانگذاران ظلم و تعدی همان‌ها بودند؛ همان ظالمانی‌که به غدیر پیامبرصلی الله علیه وآله و داماد و وصی او تعدّی کردند.

آیا ظلمی بالاتر از اینکه مردمی را که طالب فیض هدایت بودند از سرچشمه فیض بی‌بهره کردند؟ آیا ظلمی بالاتر از اینکه مردم را از عالم‌ترین و معصوم‌ترین فرد زمین دور کردند و آنها را در ضلالت قرار دادند؟

غاصبین ولایت در زمان ظهور باید هم جوابگوی حقّ غصب شده امام و مولایمان امیرالمؤمنین‌علیه السلام باشند و هم جوابگوی مردمی که طالب نور ولایت بودند، ولی به دست راهزنان راه از این نعمت محروم شدند. اگر غدیر و پیامش به گوش تمام مردم جهان می‌رسید دیگر کافر و مشرکی وجود نداشت، و در اسلام نیز این قدر اختلاف و تفرقه بین مسلمانان نبود، تا به وسیله این تفرقه دشمنان اسلام و مسلمین هر روز با حیله و مکری جدید آنها را مورد استعمار قرار دهند.
انتقام مظلوم‌ترین مظلوم در عصر ظهور

اما از همه مهم‌تر این که در عصر ظهور به مظلومیتِ مظلوم‌ترین فرد عالم خاتمه داده می‌شود. آیا مظلومیت از این بالاتر که اول مسلمان و ایمان آورنده به رسول خداصلی الله علیه وآله و عالم‌ترین فرد بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله و معصوم‌ترین شخص شجاع‌ترین، سخی‌ترین، عابدترین و زاهدترین فرد عالم 25 سال خانه نشین شود و مردم نسبت ارتداد به او دهند و حتی جواب سلام او را ندهند؟

آیا مظلومیّتی از این بالاتر که همان‌ها که در روز غدیر خم گفتند: «بَخٍ بَخٍ لَکَ یَابنَ اَبی‌طالِبٍ»(518) درب خانه او جمع شدند و خانه او را آتش زدند و همسر او را ما بین در و دیوار قرار دادند؟

آیا مظلومیتی از این بالاتر که خطبه غدیری که 120 هزار نفر شاهد عینی و سمعی او بودند، به فراموشی سپرده شده و صاحب آن با بی‌توجهی مردم مواجه شود؟

آری! در عصر ظهور ابتدا به مظلومیت حضرت علی‌علیه السلام رسیدگی می‌شود، و غدیر و پیامش که همان امامت و خلافت امیرالمؤمنین‌علیه السلام است، احیاء می‌شود و بنیانگذاران این ظلم و تابعین آنها مورد مؤاخذه واقع می‌شوند و جاهلین از آنها بیدار می‌شوند و از کرده خود توبه می‌نمایند، و دوستی علی‌علیه السلام و آل او را سرلوحه فکر و عمل خویش قرار می‌دهند.
انتقام از غاصبین خلافت در عصر ظهور

اگر خداوند متعال تعدی از حدود الهی را ظلم می‌داند و می‌فرماید: «وَ مَن یَتَعَدَّ حُدودَ اللَّهِ فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ»(519): «هر کس از حدود الهی تجاوز کند بر خودش ظلم کرده است». آیا تخلف از دستور رسول اللَّه و امیرالمؤمنین‌علیهما السلام تجاوز از حدود الهی و ظلم نیست؟! مگر خداوند متعال مؤمنین را امر به اطاعت خود و رسول و اولی الامرش ننموده است؟ مگر نفرموده: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اَطیعوا اللَّهَ وَ اَطیعوا الرَّسولَ وَ اولِی الاَمرِ مِنکُم»؟(520) مگر پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله - که طبق صریح آیه اطاعت از او واجب است - در روز غدیر امر به امامت و خلافت امیرالمؤمنین‌علیه السلام نفرموده‌اند. همان غدیر خمی که 89 نفر از علمای اهل تسنن آن را نقل کرده‌اند و آن را قطعی دانسته و تخلف از آن را جایز ندانسته‌اند.

مگر خداوند نفرموده: «قُل لا اَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً اِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی»؟(521) پس چرا از حدود الهی تجاوز کردند؟ چرا به واسطه دشمنی با حضرت علی‌علیه السلام خلافت او را غصب کردند و ریسمان بر گردن او انداختند و او را به مسجد کشاندند؟

مگر خداوند متعال نفرموده: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعونَ»؟(522) پس چرا ولیّ اللَّه را رها کردند و تابع مشرکین و کافرانی شدند که به لات و عزی قسم یاد کردند که لحظه‌ای به محمدصلی الله علیه وآله ایمان نیاوردیم!!

مگر رسول خداصلی الله علیه وآله نفرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ»(523): «هر کس که من مولای اویم علی مولای اوست»؟ پس چرا تعدّی کردند؟ آری؛ غاصبین ولایت و پیروان آنها همه در دسته ظالمین هستند، که در عصر ظهور به حساب آنها رسیدگی شده و حقّ غصب شده به صاحب حقّ برگردانده می‌شود.
پس صبح و شام برای آمدن آن منجی دعا کنیم و با اشک های ریزان بگوییم: «اللهم عجّل لولیک الفرج»؛ چرا که تنها در زمان حکومت اوست که حقّ غصب شده مولایمان به او برگردانده می‌شود و نام مبارکش در محل ولادتش و در تمام جهان بر مأذنه ها برده می‌شود. تنها در زمان ظهور منجی آخرالزمان است که لبخند خوشحالی بر لبان امیرالمؤمنین‌علیه السلام و همسر با وفا و مظلومه‌اش می‌نشیند. پس اگر منتظر آمدن آن عصر و زمانی، با قلب و لسان و عمل بگو: «اللهم عجّل لولیّک الفرج».

منابع و مآخذ

1 . قرآن کریم.
2 . ارشاد القلوب، دیلمی، مترجم: سید عبدالحسین رضایی، ناشر اسلامیه، چاپ سوم، 1377ش.
3 . بحار الانوار، علامه محمدتقی مجلسی، ناشر اسلامیه، سال چاپ مختلف، چاپ مکرر.
4 . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، مترجم: صادق حسن زاده، انتشارات ارمغان طوبی، چاپ اول، سال 1382ش.
5 . فضائل الخمسة من الصّحاح الستّة، سید مرتضی فیروزآبادی، ناشر اسلامیه، چاپ دوم، 1392ق.
6 . الطرائف، سید بن طاووس، ترجمه داوود الهامی، نشر نوید اسلام، چاپ دوم، 1374 ش.
7 . مناقب امام علی بن ابی‌طالب‌علیه السلام، ابن مغازلی شافعی، ناشر دارالاضواء، بیروت، چاپ سوم، 1424ق.
8 . شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حاکم حسکانی، موسسه طبع و نشر، چاپ اول، 1411 ق.

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر