چاپ کردن این صفحه
پنج شنبه, 14 دی 1396 06:41

هر چه بينى در بسيط خاك كج خوى شرير/اميرابوتراب هدائى

هر چه بينى در بسيط خاك كج خوى شرير
هر كه بينى مانده در چنگال آمالش اسير

كفر و الحاد و نفاق و دور ماندن از صواب
و اين پليديها و ظلمت هست ز انكارغدير

چون رسول اللّه خاتم گشت مامور از خدا
 تا نمايد ره ، بشر را سوى احسان كثير

تا رهاند از پريشانى و جهل و خودسرى
هم نمايد راه روشن را براى هر بصير

آمدش جبريل و گفتا: اى امير انبيا
اى كه در كانون خلقت نيست مانندت نظير

من تو را از جانب يزدان پيام آورده ام
اى كه هستى بر خلايق هم بشير و هم نذير

اى كه بر ذرات عالم مى رسد از توحيات
واى كه در عرش علا باشد تو را جا وسرير

تا رهانى خلق را از تيرگيهاى ضلال
تا كنى بينا به نور باطن خود هر ضرير

تا كنى بنيان دين را استوار و پايدار
تا نماند حجتى از بهر افراد شرير

مجمعى اندر غدير خم بپرداز و بگو
بعد من باشد على بر ارض و ما فيها سفير

حكم او حكم من است و حكم من حكم خدا
حب او ايمان و بغضش كفر و زين نبودگزير

فرض بر هر فرد انسان است تا از روى صدق
رخ نهد بر آستان اين جوانمرد دلير

هست جنت جايگاه پيروان صادقش
هر كه از او روى تابد دوزخش باشد مسير

هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست
هست اين فرمان رب خالق حى قدير

حاضران گفتند پذيرفتيم و يك تن زان گروه
بخ ‌بخ گفت و بيعت كرد و خواند او راامير

ليك بعد از رحلت او كند آن كان نفاق
چاهى اندر معبر آن سفله خويان قصير

تا به آل مصطفى ظلم و جفا سازد روا
تا ببندد راه را بر حق شناسان بصير

تا زند آتش به باب معبر روح الامين
تا شود خون از جفايش قلب زهراى خبير

تا كه بعد از اندكى از جور و بيداد يزيد
اهل بيت او شود در دست اهريمن اسير

تا هدايى را زبان گوياست خواهد از خدا
تا مصون مانند، از هر رنج ، ياران