چاپ کردن این صفحه
پنج شنبه, 14 دی 1396 06:03

ستاره سحر از صبح انتظار دميد/دكتر يحيى حدادى ابيانه

ستاره سحر از صبح انتظار دميد
غدير از نفس رحمت بهار چكيد

گرفت دست قدر ، رايت شفق بر دوش
زمين به حكم قضا آب زندگى نوشيد

بر آسمان سعادت ز مشرق هستى
سپيده داد نويد تولد خورشيد          

به باغ ، بلبل شوريده رفت بر منبر
چو از نسيم صبا بوى عشق يار شنيد

ز خويش رفته ، نواخوان عشق بود و سرود
به بانك زير و بم ، اسرار خطبه توحيد

فتاد غلغله در باغ و شورشى انگيخت
كه خيل غنچه شكفت و به روى او خنديد

هوا ز عطر گلاب محمدى مشحون
زمين به عترت و آل رسول بست اميد

رسول ، سدره‏ نشين شد ، على به صدر نشست
پى تكامل دينش خداى كعبه گزيد

گرفت پرچم اسلام را على در دست
از اين گزيده زمين و زمان به خود باليد

به يمن فيض ولايت شراب خم الست
به عشق آل على از غدير خم جوشيد