غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

«العَاصِم لِلصَّالِحِينَ»
نگهدارنده و نگهبان شايستگان.

(قسمت سوم)

عصمت عامّ و خاصّ

خداوند عزّوجلّ از آنجا كه آفريدگار جهان است، از مخلوقات خود نگهداري و نگهباني مي كند. رشد و روزي آن ها را خود عهده دار شده است و هر آنچه براي تكامل تكويني موجودات لازم باشد را برايشان فراهم آورده است. ممكن نيست كه خداوند حكيم چيزي را بيافريند و آن را در وسط راه رها بكند، بلكه او در نظام تكوين تا زمان مقرّر آن ها را همراهي و پشتيباني مي كند، چنان كه حضرت موسي (عليه السلام) به فرعون گفت:

«رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» (1)
«پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است.».

مخلوقات را خالقِ جهان از گزند آفات و خطرات مصون مي دارد. در ميان آنها انسان را مخلوق برتر خود قرار داده است و حفاظت و پاسداري ويژه اي برايش اختصاص داده است. در آيه كريمه آمده است:  

«وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ * كِراماً كاتِبينَ * يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» (2)
به راستي بر شما نگهباناني وجود دارند، [فرشتگان‏] بزرگوارى كه نويسندگان [اعمال شما] هستند؛ آنچه را مى ‏كنيد، مى‏ دانند.

عاصميّت خداوند متعال:

(قسمت دوم)

«العَاصِم لِلصَّالِحِينَ»
نگهدارنده و نگهبان شايستگان.

جهان، سراسر به دست قدرت و تدبير خداوند مي چرخد و همه كاره ي آن مي باشد.

«تَبارَكَ الَّذي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير» (1)
بزرگوار [و خجسته‏] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.

10. عاصميّت خداوند متعال:

«العَاصِم لِلصَّالِحِينَ»
نگهدارنده و نگهبان شايستگان.

يكي از اسماي حسناي الهي «عاصم» است. در قرآن كريم به آن اشاره شده است و در ادعيه اي كه از معصومين (عليهم السلام) به دست ما رسيده، به صراحت آن را ذكر كرده اند؛ مثلا در دعاي جوشن كبير كه از امام سجاد (عليه السلام) به نقل از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده، آمده است:

«يَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَه» (1)‏
اي نگهدارنده ي هر كسي به سوي او پناه جويد.

خورشيد و ماه:

«وَ مُسَخِّرُ الشَّمسِ وَ القَمَرِ، كُلٌّ يَجرِي لِأجَلٍ مُسَمًّي»
و رام كننده خورشيد و ماه است كه هريك در مدار معيني تا زماني كه خواست اوست حركت مي كنند.

خورشيد و ماه همچون روز و شب دو پديده بسيار چشمگير و قابل توجه هستند كه در قرآن كريم در موارد متعدّدي پيرامون آن دو سخن به ميان آمده و حقايقي درباره آنها بيان شده است.
اين كه قرآن كريم از آن ها زياد صحبت مي كند به اين علّت است كه مردم در زمين بيشتر از همه سر و كارشان با خورشيد و ماه است و به خاطر بزرگي آنها، بيش از همه جلب توجه مي كنند. تا جايي كه تاريخ نشان داده است كه مردم در طول تاريخ به پرستش خورشيد و ماه روي آورده اند. قرآن كريم در اين باره مي فرمايد كه خورشيد و ماه تنها بخشي از نشانه هاي وجود خداوند هستند و از اين جهت صراحتا از پرستش آنها باز مي دارد، آنجا كه مي فرمايد:

«وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُون‏» (۱)
و از نشانه ‏هاى [حضورِ] او شب و روز و خورشيد و ماه است؛ نه براى خورشيد سجده كنيد و نه براى ماه، و آن خدايى را سجده كنيد كه آنها را خلق كرده است اگر تنها او را مى ‏پرستيد.

شب و روز

پروردگارِ جهان، شب و روز را از جمله مهمترين پديده ها قرار داده است. حدود نود مرتبه لفظ «ليل» به معناي شب و بيش از پنجاه مرتبه كلمه ي «نهار» را در كتابش ذكر كرده است. شب و روز را به عنوان يكي از آيات و نشانه هاي وجود خود معرفي كرده است:

«هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُون‏» (1)
اوست كسى كه براى شما شب را قرار داد تا در آن بياراميد و روز را روشن [گردانيد]. بى گمان، در اين [امر] براى مردمى كه مى ‏شنوند نشانه ‏هايى است.

اهميّت موضوع شب و روز تا جايي است كه قرآن در آيات متعدّدى به اين دو سوگند ياد مى ‌كند:

«وَ اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَ النَّهارِ اِذا تَجَلّى» (2)
«سوگند به شب هنگامى كه همه جا را بپوشاند و سوگند به روز هنگامى كه جلوه‌گر شود (و نور حيات بخش آن زنگ بيدار باش را در جهان حيات همراه انواع بركات به صدا در مى‌آورد)

همين معنى در جاى ديگر به تعبير ديگرى آمده است، مى ‌فرمايد:

«وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ - وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ» (3)
«سوگند به شب هنگامى كه پشت كند (و رو به سوى روشنائى رود) و سوگند به صبح هنگامى كه چهره بگشايد (و با  روشنائى خود لبخند حيات زند)».

«وَ دَاحِي المَدحُوَّاتِ»

در اساس البلاغه معناي «دحو» را اين گونه مي گويد: خداوند زمين را يكپارچه آفريد سپس آن را «دَحو» نمود، يعني گسترش و امتداد و توسعه داد، همان طوري كه نانوا خمير را مي گيرد و آن را مي گستراند. (1)

«مدحوّ» اسم مفعول است بر وزن مفعول مانند «مدعوّ». در كتاب «النهاية في غريب الحديث و الأثر» درباره ي «مدحوّات» آمده است: «مدحوّات» يعني زمين ها از ماده ي «دَحَا يَدْحُو و يَدْحَى» يعني گستراند و توسعه داد». (2)

أمير المومنين علي (عليه السلام) در يكي از خطبه هاي خويش به تبعيّت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در روز غدير، اين تعبير را به كار گرفته اند: ‏

«اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ ...»
خداوندا! اي گستراننده ي زمين ها (3)

آفريدگار حقيقي:

«وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلَا مَعُونَةٍ مِن أَحَدٍ وَ لَا تَكَلُّفٍ وَ لَا احتِيَالٍ»
و آنچه آفريده بدون ياري كسي، بدون هيچ رنج و زحمتي و بدون چاره انديشي آفريده است.

آفرينندگي خداوند مانند ديگر صفاتش كاملا با مخلوقاتش متفاوت است و نبايد بين اين دو شباهتي و مقايسه اي تصوّر شود. يكي از آشكارترين فرق هاي اين دو آفرينش كه پيشتر بيان شد اين است كه خداوند بدون الگوبرداري از چيزي اشياء را آفريده است، يعني: ابداع در آفرينش مي كند.

ديگر تفاوت اين دو خلقت - همان طوري كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در خطابه غدير فرمودند - اين است كه از آنجا كه خداوندِ عالم در كمال قدرت و حكمت مي باشد، بي نياز است از اين كه بخواهد از كسي يا چيزي كمكي درخواست كند و پيش از شروع خلقت، در پيش خود چاره انديشي نمايد. او بِالفور هر گاه اراده كند، مي آفريند و كسي ياراي مقابله با او را ندارد. در عقول بشر گاهي بعضي از مصنوعات خدا ناممكن و نشدني به نظر آيند؛ امّا چون اراده خدا برتر از همه اراده هاست، ديگر مانعي نمي تواند از آن جلوگيري كند. مثلا او مي تواند از جنس فرشته، بشري را خلق كند هر چند عجيب به نظر آيد، چنانچه در داستان حضرت عيسي (عليه السلام) مي خوانيم، آنجا كه فرمود:

«قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني‏ بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون» (1‏)
[مريم‏] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [كار پروردگار]. خدا هرچه بخواهد مى ‏آفريند؛ چون به كارى فرمان دهد، فقط به آن مى‏ گويد: «باش»؛ پس مى‏ باشد.»

آفريدگار حقيقي:

«وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلَا مَعُونَةٍ مِن أَحَدٍ وَ لَا تَكَلُّفٍ وَ لَا احتِيَالٍ»
و آنچه آفريده بدون ياري كسي، بدون هيچ رنج و زحمتي و بدون چاره انديشي آفريده است.

آفرينندگي خداوند مانند ديگر صفاتش كاملا با مخلوقاتش متفاوت است و نبايد بين اين دو شباهتي و مقايسه اي تصوّر شود. يكي از آشكارترين فرق هاي اين دو آفرينش كه پيشتر بيان شد اين است كه خداوند بدون الگوبرداري از چيزي اشياء را آفريده است، يعني: ابداع در آفرينش مي كند.

ديگر تفاوت اين دو خلقت - همان طوري كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در خطابه غدير فرمودند - اين است كه از آنجا كه خداوندِ عالم در كمال قدرت و حكمت مي باشد، بي نياز است از اين كه بخواهد از كسي يا چيزي كمكي درخواست كند و پيش از شروع خلقت، در پيش خود چاره انديشي نمايد. او بِالفور هر گاه اراده كند، مي آفريند و كسي ياراي مقابله با او را ندارد. در عقول بشر گاهي بعضي از مصنوعات خدا ناممكن و نشدني به نظر آيند؛ امّا چون اراده خدا برتر از همه اراده هاست، ديگر مانعي نمي تواند از آن جلوگيري كند. مثلا او مي تواند از جنس فرشته، بشري را خلق كند هر چند عجيب به نظر آيد، چنانچه در داستان حضرت عيسي (عليه السلام) مي خوانيم، آنجا كه فرمود:

«قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني‏ بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون» (1‏)
 [مريم‏] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [كار پروردگار]. خدا هرچه بخواهد مى ‏آفريند؛ چون به كارى فرمان دهد، فقط به آن مى‏ گويد: «باش»؛ پس مى‏ باشد.»

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در فراز ديگر خداوند متعال را اين گونه توصيف مي كند:

« ... الحَسَنُ الصَّنِيعَةِ ...»
(خدا) زيبا آفرين (است).

خداوند سرچشمه همه زيبايي هاست. اميرمومنان علي (عليه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَال‏» (1)
به راستي خدا زيباست و زيبايي را دوست مي دارد.

خداوند با داشتن چنين وصفي ناممكن است كه آفرينشي زشت و قبيح داشته باشد، زيرا كه جهان معلول و دست ساخته ي خداست و معلول هيچ گاه از علّت خود سرپيچي نمي كند. ديگر اين كه در روايت فوق آمده است كه خدا دوستدار زيباييست. نتيجه اين مي شود كه جهان خلقت چون خود او در نهايت زيبايي و جمال آفريده شده است. در آيه كريمه فرمود:

«الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ» (2)
همان خدايي كه هر چه را آفريده، زيبا و نيكويش گردانيده است.  

اتقان و محكم بودن خلقت خدا:

« ... فَهُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إلَّا هُوَ المُتقِنُ الصَّنعَةِ ...»

در يكي از فرازهاي خطابه غدير رسول خدا (صلي الله عليه و آله) باري تعالي را به «مُتقِن» وصف مي كند.

«فَهُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إلَّا هُوَ المُتقِنُ الصَّنعَةِ»
پس او خدايي است كه جز او خدايي نيست، همان محكم گرداننده خلقت.

لسان العرب «إتقان» را اين گونه معني مي كند:

«و أَتْقَنَ الشي‏ءَ: أَحْكَمَه و إتْقانُه إِحْكامُه»

چيزي را اتقان نمود، يعني آن را محكم ساخت و اتقان يك چيز يعني اِحكام آن. (1)

آفريدگار عالم، جهان را بدون اينكه از چيزي الگوبرداري كند، به وجود آورده است. به اين نوع خلقت اصطلاحا «ابداع» مي گويند. ابداع مصدر باب افعال از ماده «بَدَعَ» است. اين ماده در لغت به چيزي گفته مي شود كه تازه و اوّل بوده (1) و يا نمونه قبلي نداشته باشد. (2) بعضي گفته اند كه ابداع، احداث چيزي است كه مسبوق به خلق، ذكر و معرفت نباشد. وقتي در مورد خداوند استعمال مي شود به معني ايجاد چيزي بدون نياز به آلت، ماده، زمان و مكان است و اين تنها به خداوند اختصاص دارد. (3)

بديع بر وزين فعيل به معناي فاعل مُبدِع از صفات خداوند متعال است، چرا كه مخلوقات را بر اساس اراده خودش و بدون نمونه قبلي آفريده است.

فرق بين واژه «خلق» و «ابداع» اين است كه خلق گاهي به مطلق ايجاد، گفته مي شود اعمّ از اين كه مسبوق به زمان و ماده باشد يا نباشد.

البته واژه «اختراع» و «انشاء» نيز در مورد خداوند استعمال شده است كه در اين صورت مراد از آنها، ايجاد اشياء بدون ماده، زمان، آلت و هر چيز ديگر خواهد بود. (4)

خالقيّت خداوند متعال:

خداوند متعال آفريننده ماسواي خود مي باشد. عالَم با تمام وسعت و عظمتش همه ساخته دست قدرت اويند و نشانه روشني بر وجود او هستند. واژه «عالَم» خود به معناي «مَا يُعلَمُ بِهِ» مي باشد، يعني چيزي كه به واسطه او چيز ديگر شناخته مي شود. جهان بزرگِ پيرامون ما راهنماي ما به آفريدگار عالم است.

خالقيّت از صفات فعل خداوند مي باشد و اين صفت مانند ديگر صفات باري تعالي از قديم بوده اند نه اينكه همزمان با به وجود آمدن اشياء متّصف به اين صفت گردد. به عبارت ديگر خداوند، خالق مطلق بوده قبل از ايجاد اشياء، به آنها علم داشته و همه امور را او آفريده است. و موجودات همانگونه آفريده شده اند كه در علم پيشين خدا حضور داشته اند.

همان طور كه تا به كنون معلوم شد، به دست آوردن عزّت خداوند در گرو طاعت و فرمانبري اوست و كسي كه از او نافرماني كند، دچار ذلّت و خواري خواهد شد. در رأس همه عزّت يافتگان راه خداوند متعال، اهل بيت (عليهم السلام) هستند؛ هماناني كه غير از خواسته و اراده خداوند كاري نمي كنند و به بالاترين درجه عبوديت خداوند رسيده اند.

به تعبير امام هادي (عليه السلام) در زيارت جامعه اين گونه اند:

« السَّلَامُ علي ... الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ‏‏» (1)

سلام و درود به كساني كه امر و نهي خدا را آشكار نمودند، و بر همان بندگان گرامي خداوند كه از گفتار او سبقت نمي گيرند و تنها به امر او عمل مي كنند.

 

آشنايي با عزيزان خدا:

انسان با ايمان بايستي عزّت خود را - به عنوان يك وظيفه الهي - حفظ كند و نگذارد عزّتش ذرّه اي خدشه دار شود. امام صادق (عليه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ- وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونُ ذَلِيلًا قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ لِأَنَّ الْجَبَلَ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنَ لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ بِشَيْ‏ءٍ». (1)
به راستي خداوند اختيار همه كارها را به مؤمن داده، اما اين اختيار را به او نداده است كه ذليل باشد. مگر نشنيده اى كه خداى تعالى مى فرمايد: «عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنين است»؟ پس، مؤمن عزيز است و ذليل نيست. [در ادامه] فرمودند: مؤمن از كوه محكم تر است، زيرا از كوه با ضربات تيشه كم مى شود اما با هيچ وسيله اى از دين مؤمن نمى توان كاست.

با بررسي روايات اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، راه هاي عزّت و ذلّت را بايد آموخت.
در حديث قدسي كه در بخش پيش از نظرتان گذشت، معلوم شد كه مهمترين و اساسي ترين عامل عزّت، اطاعت و فرمانبرداري خداوند متعال است. به عبارت ديگر اگر بخواهيم يك قاعده كلّي براي كسب عزّت از خداوند متعال براي خود ترسيم كنيم، مي توان گفت كه هر كاري كه مورد رضاي خدا باشد و به آن امر نموده است، مومن با انجام آن به عزّت مي رسد. به نمونه هاي زير توجه كنيم:

ميان نعمت هاي خداوند، مراتبي وجود دارد و مسلّما يكسان نيستند. از باب مثال در باب ميوه ها خداوند متعال فرموده است:

«وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (1)
 و در زمين قطعاتى است كنار هم، و باغهايى از انگور و كشتزارها و درختان خرما، چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه، كه با يك آب سيراب مى ‏گردند، و [با اين همه‏] برخى از آنها را در ميوه [از حيث مزه و نوع و كيفيت‏] بر برخى ديگر برترى مى ‏دهيم. بى گمان در اين [امر نيز] براى مردمى كه تعقّل مى‏كنند دلايل [روشنى‏] است.

در يك تقسيم بندي كلّي مي توان گفت كه برخي نِعَم مادّي و دنيوي هستند كه خداوند به اقتضاي رحمانيّت خويش به عموم بندگان، اعمّ از مومن و كافر عطا نموده است، و برخي ديگر معنوي و اخروي هستند كه راهنماي انسان ها به سوي سعادت ابدي مي باشند. خداوند اين نعمتها را به اقتضاي رحيميّت خويش، صرفا به مومنان عطا فرموده است. البته نه به اين معنا كه خداوند متعال -معاذ الله - بخل ورزيده باشد، بلكه اين انسان ها هستند كه با اختيار شايسته ي خود، درهاي رحمت و نعمت هاي خاصّه حضرت حقّ را بر خود مي گشايند.  

خداوند بخشنده در قبال نعمت هاي بي حدّ و اندازه خود، با وجود بي نيازي مطلقش، از بندگان انتظاراتي دارد. در همين راستا پس از بررسي آيات قرآن با موارد زير مواجه مي شويم:

ـ يادآوري نعمت ها:

يكي از مهمترين تكاليف بنده اين است كه دائما خود را در نعمت هاي خدا ببيند و چيزي را از خود نداند. هميشه به خاطر داشته باشد كه هر چه دارد، از بخشش بخشنده مهربان است. خداوند در قرآن كريم انسان را مورد خطاب قرار مي دهد و مي فرمايد:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُون‏» (1)
اى مردم! نعمتِ خدا را بر خود ياد كنيد. آيا غير از خدا آفريدگارى هست كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد؟ خدايى جز او نيست. پس چگونه [از حق‏] انحراف مى‏يابيد؟

فراموشي در طبيعت انسان ها وجود دارد. به خاطر همين است كه خداوند متعال به پيامبران مأموريّت مي دهد تا نعمت هاي خداوند را به مردم زمان خود يادآوري كنند و آن ها را از فراموشي بيرون آورند. مثلا در داستان حضرت موسي (عليه السلام) مي خوانيم:

اختيار خداوند در تفضّل و امتنان

گنجينه ها و مخازن جهان در اختيار خداوند است و از آنجا كه خداي سبحان، حكيم علي الاطلاق است و بندگان را بهتر از خودشان مي شناسد، به هر كه بخواهد مي دهد و از هر كه بخواهد مي ستاند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در جاي ديگر خطابه غدير فرمود:

«وَ يَمنَعُ وَ يُعطِي»
و منع مي كند و اعطا مي كند.

به عدّه اي بنابر حكمتش فراوان مي دهد و به برخي در حدّ كفاف و يا كمتر از آن مي بخشد، در آيه ي كريمه آمده است:

«لَهُ مَقاليدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليم‏» (1)
 كليدهاى آسمانها و زمين از آنِ اوست. براى هر كس كه بخواهد روزى را گشاده يا تنگ مى‏ گرداند. اوست كه بر هر چيزى داناست.

انعام، منّت و تفضّل خداوند

آفريدگار و پروردگار عالم از رحمت واسعه اش و نعمت هاي بي كرانش چيزي را بي بهره نگذاشته است، بلكه آن چه كه موجب كمال اوست را -بدون داشتن هيچ استحقاقي از سوي آنها - عطا نموده است، همان طور كه در خطابه ي امير مومنان علي (عليه السلام) مي خوانيم كه فرمود:

«وَ غَمَرَهُمْ فَضْلُهُ مَعَ تَقْصِيرِهِمْ عَنْ كُنْهِ مَا هُوَ أَهْلُهُ»
و با اينكه آفرينش از رسيدن به (كنه) آن عبادتى كه در خور و سزاوار آن ذات مقدّس باشد كوتاه است، فضل و كرمش همه را فرا گرفته است‏. (1)

در قرآن كريم يكي از پادشاهي هايي معرفي شده، «مُلكي» است كه خداوند از آن تعبير به «مُلك عظيم» مي نمايد، آنجا كه بيان داشت:  

«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيما» (1)
 بلكه به مردم، براى آنچه خدا از فضل خويش به آنان عطا كرده رشك مى‏ورزند ؛ در حقيقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم، و به آنان ملكى بزرگ بخشيديم.

وقتي اين مُلك را با ملك جهاني حضرت سليمان مقايسه مي كنيم، تفاوت آشكاري مي يابيم. زيرا در آيه آمده است:

«قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ هَبْ لي‏ مُلْكاً لا يَنْبَغي‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب‏» (2)
(سليمان) گفت: «پروردگارا! مرا ببخش و مُلكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد، در حقيقت، تويى كه خود بسيار بخشنده‏اى.»

«مُلك» در اين آيه و آيه ي پيشين با دو وصف مختلف آمده است، در اولي با وصف «عَظِيم» و در دومي «لَا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِن بَعدِي». براي روشن شدن اين مسأله روايتي كه در كتاب شريف معاني الاخبار آمده است، اكتفاء مي كنيم. در روايت مذكور انواع فرمانروايي و برتري ملك عظيم بيان مي شود.

چيزي كه معلوم است، در خداوندي كه صاحب فضل عظيم است ذرّه اي بخل راه ندارد و به هركس كه بخواهد، مُلك و فرمانروايي را مي بخشد. در آيه ي كريمه آمده است:

«قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ ...» (1)
بگو (اي پيامبر): بارالها! اي مالك حكومتها! تو به هر كس بخواهى، حكومت مى‏ بخشى و از هر كس بخواهى، حكومت را مى‏گيرى.

پادشاهي نعمت بزرگي است كه بر بعضي از بندگان ارزاني مي دارد؛ تا از طرفي به آنها بخشش و عطاي بزرگ خود را بنماياند و نشان دهد كه او صداي آرزومندان فرمانروايي را مي شنود و بالاخره بر آنها حجّت را تمام مي گرداند.   

6. پادشاهي خداوند

در سرتاسر اين جهانِ پهناور، مالكان و پادشاهان زيادي وجود دارند، اما همه ي اين ها در تحت مملكت با عظمت پادشاه عالم قرار دارند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در خطابه ي غدير از جمله فرمودند:

« ... لَهُ المُلكُ ...»
پادشاهي (و فرمانروايي) تنها براي اوست.  

اين فرمايشِ حضرت، «مُلكِ» غير از خدا را به طور كامل نفي مي كند و تنها ملك خداوندِ جبّار را ثابت مي گرداند؛ چنان كه در علم بلاغت گفته اند، مفاد «حصر» (1) نفي و اثبات است. در جمله ي مذكور معنا چنين مي شود كه تنها مُلك از آنِ خداست و براي غير او مُلكي نيست.

 

استدلال امام زمان (عجل الله تعلی فرج الشریف) بر امامت از طريق علم خداوند

همان طور كه گفته شد، مباحث توحيدي براي اثبات ولايت و خلافت بلا فصل امير مومنان علي (عليه السلام) بسيار حائز اهميّت مي باشد. يكي از آيات كه در زمينه ي علم خداوند وارد شده است، آيه ي 220 از سوره ي بقره مي باشد:

«... وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح ...‏» (1)
و خداوند (تنها) مفسد را از مصلح مي داند ( و تشخيص) مي دهد.

زمين هيچ گاه از حجّتي كه معدن علم خدا باشد، خالي نيست، بلكه دائما در زمين حجّت بالغه ي الهي وجود داشته است و وجود خواهد داشت؛ بي شكّ اين يكي از سنت هاي الهي است. حرث بن مغيره مي گويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود:

«إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ إِلَّا بِعَالِمٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى النَّاسِ وَ يَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ». (1)
به راستي زمين هيچ وقت از عالمي كه مردم به او نيازمندند و وي از مردم بي نياز است و  حلال و حرام الهي را مي داند، رها نخواهد شد.

 

انبياء خزانه داران علم الهي

با معرفت به اين كه خداوند متعال عالم علي الاطلاق است و چيزي بر او پوشيده نيست، با علم بي نهايتش خلقتي شگفت به وجود آورده است؛ چرا كه لازمه ي خلق هر چيزي در مرحله ي اول داشتن علم است.
از آنجا كه خدا اراده كرد، خلائق براي ارتباط با او واسطه اي داشته باشند، حجّت ها و نمايندگاني در زمين برگزيد و آنها را گنجينه ها و مخازن علمش قرار داد.
پروردگار عالم آموزگار پيامبران و فرستادگانش بود و اين سلسله را با حضرت آدم (عليه السلام) آغاز كرد، چنانچه فرمود:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏» (1)
و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مى‏گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد.»

5. علم خداوند

مرحوم طريحي در ماده «علم» در بيان «عالم» بودن خدا مي گويد: « خداوند به حقيقتِ و هستيِ هر چيزي كه ممكن است دانسته شود عالم مي باشد، چه آن معلوم واجب، ممكن، ممتنع، كلّي و يا جزئي باشد؛ به اين خاطر كه ذات او نسبت به همه ي ممكنات مساوي است [و فرقي بين معلومات وجود ندارد]. » (1)

ج: علت و فائده ي اعتقاد به «يگانگي خداوند»

ما شيعيان مفتخريم كه پيروي از پيشوايان موحّد و يكتاپرستي مي كنيم كه خداوند آن ها را منصوب كرده است و هيچ شكّي در حقانيّت آنها وجود ندارد. ائمه (عليهم السلام) هر كدام در زمان امامتشان روايات زيادي در مسأله ي يگانگي خدا به جا گذاشته اند و در بعضي موارد مي بينيم الفاظ و عبارات كاملا مشابه هستند و در برخي موارد مبيّن و مكمّل يكديگرند.

 

4- يگانگي و يكتايي خداوند (2)

«إلَهٌ وَاحِدٌ»
خدا يكي است و شريك ندارد.

4- يگانگي و يكتايي خداوند - 1
«أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ رَبٌّ مَاجِد»
(خدا) يكتا و بي نياز است، نه (كسي را) زائيده و نه زاده ي كسي است، و براي او هيچ همتايي نيست، خدايي يگانه و پروردگاري بزرگوار است.

2. احاطه خداوند: «وَ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ فِي مَكَانِه‏»
«خداوند به تمامي اشياي عالم احاطه داشته در حاليكه در جايگاه خويش مي باشد.»

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر