چاپ کردن این صفحه

تقويم شيعه : آخر ماه ذي الحجه:مرگ پدر ابوبكر _ مرگ هند جگرخوار

آخر ذى الحجة

1 - مرگ پدر ابوبكر:

در آخر سال 13 ه ق ابوقحافه عثمان بن عامر، پدر ابوبكر، در سن 97، يا 99 يا 104 سالگى از دنيا رفت. ابوقحافه در روز فتح مكه اسلام آورد، و در زمان عمر، بعد از شش ماه و چند روز از مرگ ابوبكر مرد.

(مستدرك سفينة البحار: ج 5، ص 210. شرح ابن ابى الحديد: ج 1، ص 156. مستدرك حاكم: ج 3، ص 244 . استيعاب ابن عبدالبر: ج 8، ص 25. مروج الذهب مسعودى: ج 2، ص 307)

2 - مرگ هند جگرخوار:

در سال 13 ه ق در روز مرگ ابوقحافه، هند جگرخوار همسر ابوسفيان و مادر معاويه بدركات جحيم شتافت.

(تتمة المنتهى: ص 43. مروج الذهب مسعودى: ج 2، ص 307)

هند به ظاهر همسر ابوسفيان و مادر معاويه و عتبه و يزيد بود

(تتمة المنتهى: ص 50. بحار الانوار: ج 20، ص 549. حمزه سيّد الشّهداء 7: ص 26 - 27. منتخب التواريخ: ص 51 )

اما از صاحبان پرچم بود كه مردها به او مراجعه می كردند، و ميل زيادى به غلامان سياه داشت، ولى هرگاه بچه سياهى را میزائيد او را می كشت.

معاويه را به چهار كس نسبت می دهند: مسافر بن ابى عمرو، عمارة بن وليد بن مغيرة، عباس و صباح كه اين ملعون مغنى عمارة بن وليد و جوانى خوش سيما بود و كارگرى ابوسفيان می نمود. هند با او الفتى خاص داشت، و لذا علماى انساب عتبة بن ابى سفيان را هم از صباح می دانند.

(تتمة المنتهى: ص 46 - 47)

هنگامی كه هند به معاويه بارور شد مايل نبود او را در خانه بزايد. لذا كنار كوه اجياد آمد و آنجا وضع حمل كرد و به اين دليل است كه حسان میگويد:

لمن الصبى بجانب البطحاء
فى التراب ملقى غير ذى مهد

(تتمة المنتهى: ص 47)

فرزندى كه در كنار بيابان مكه بدون گهواره روى زمين رها شده از آن كيست ؟

..............................

سوابق سوء خاندان معاويه با اسلام:

از اين زن و شوهر و فرزندش معاويه و نوه‏ اش يزيد، اذيت ها و جسارت ها به پيامبر صلّى الله عليه و آله و أميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام رسيده كه در كتب تاريخ و روايات به تفصيل ذكر شده است.

از آن جمله در مسير حركت كفار قريش به طرف احد براى جنگ با پيامبر صلّى الله عليه و آله، هند قصد داشت قبر مادر آن حضرت جناب آمنه بنت وهب سلام الله عليها را نبش كند و جسارت كند، چه اينكه پدر و مادر و عموى هند در بدر كشته شده بودند. ولى كفار قريش مانع شدند و گفتند: «اين رسم می شود و مردگان ما را هم اين چنين می كنند». هند گفت: بايد محمّد يا على يا حمزه را بكشم ! اين بود كه وحشى را بر اين كار گماشت و وعده هائى به او داد. وحشى گفت: «قادر به كشتن پيامبر و على نيستم ولى براى حمزه كمين می كنم »، با اين مقدمه بود كه آن بزرگوار را حسب دستور هند ملعونه به شهادت رساند.

به دستور هند وحشى سينه مبارك حضرت حمزه عليه السلام را شكافت، و جگر آن بزرگوار را خارج كرد و مانند سگ به دندان گرفت‏ ولى جگر مانند سنگ نقره ‏اى رنگ شد و دندانش كارگر نشد، و آن را روى زمين انداخت و از آن روز ملقب به «آكلة الاكباد» شد. بعد خودش با خنجر گوش، بينى و. .. حضرت حمزه را بريد و به گردن آويخت.

با اين جنايت، دل مبارك پيامبر صلّى الله عليه و آله را آزرد و آن حضرت و أميرالمؤمنين عليهماالسلام و فاطمه زهرا سلام الله عليها و صفيه عمه پيامبر صلّى الله عليه و آله و خواهر حمزه و ديگران گريستند. با اين همه جنايت، پيامبر صلّى الله عليه و آله اسلام هند و همسرش را كه با اكراه مسلمان شده بودند پذيرفت.

ابن ابى الحديد: میگويد: هند با عده‏ اى از زنهاى قريش خدمت پيامبر صلّى الله عليه و آله آمدند در حالى كه نقاب زده بود و خود را پوشانده بود به خاطر كارهائى كه بر ضد پيامبر صلّى الله عليه و آله انجام داده بود، مخصوصاً شهادت جناب حمزه عليه السلام، و می ترسيد كه آن حضرت او را مؤاخذه فرمايد.

حضرت عهد و پيمان از آنها گرفت كه به خداوند متعال شرك نورزند و مطالبى ديگر را نيز شرط فرمود و آنها قبول كردند. هند كلامی گفت كه معلوم شد همسر ابوسفيان است. حضرت فرمودند: آيا تو هندى ؟ گفت بله و به ظاهر شهادتين را بر زبانش جارى نمود و تقاضاى بخشش نمود. پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمودند: ديگر نبايد زنا كنى. هند گفت: مگر زن حرّه زنا می كند ؟ پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمودند: و نبايد بچّه‏ ها را بكشى ! هند گفت: به جان خودم سوگند من بچه‏ ها را بزرگ كردم و شما آنها را در بدر كشتيد.