غدیر
  • 03134490296
  • 09118000109
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چهارشنبه, 13 دی 1396 11:49

زهي عيد همايون سعيدي/صغیر اصفهانی

زهي عيد همايون سعيدي
كه چون او بجهان نامده عيدي

خهي روز نشاط آور فيروز
كه ناديده چو آن چشم جهان روز

طفيلند بدين روز نكوفال
همه روز و شب و هفته مه و سال

همش وقت شريف اشرف اوقات
همش ساعت سعد اسعد ساعات

ازل منبسط از صبح صبيحش
ابد منعكس از شام مليحش

چه عيدي كه بر اعياد مقدم
فرح بخش همه عالم و آدم

ورودش در دولت بگشايد
ظهورش غم دلها بزدايد

نسيمش چو دم زنده دلانست
به رقص آور ذرات جهانست

چه عيدي كه مهين رايت اجلال
چه روزي كه بهين آيت اقبال

چه عيدي كه چو آن كس نشنيده است
چه روزي كه چو آن ديده نديده است

ز بس آمده ميمون و مبارك
بود تهنيتش ذكر ملايك

بدين عيد نه شبه و نه نظير است
نداني اگرش عيد غدير است

در اين روز نكو سيد ابرار
رسول مدني احمد (ص) مختار

خديو دو جهان صادر اول
بر افراد رسل افضل و اكمل

نگارنده‌ي ابلاغيه دين
نماينده حق واضع آيين

برازنده و زيبنده شاهي
بزرگ آينه‌ي وجه الهي

نبي (ص) قرشي حامل قرآن
محمد (ص) سر و سرخيل رسولان

پس از طوف حرم عزم وطن داشت
زمين فخر از آن شاه زمن داشت

كه شد روح الامين نازل و آورد
سلامش ز خداوند و بيان كرد

كه فرموده حق اي كان شرافت
بكن نصب علي (ع) را به خلافت

به مردم زمن احكام كماهي
رساندي چه اوامر چه نواهي

ولي آن همه از ظاهر شرع است
به اصل غرض آنها همه فرع است

به پرده است رخ شاهد منظور
از آن روي نكو پرده نما دور

عبث نيست ز من خلقت اركان
بر انگيختن صورت انسان

چو او در خور الطاف چنين است
ز انسان غرض من همه اينست

كه خود در نظرش پرده گشايم
بلا پرده به او رخ بنمايم

كنون من همه را در نظر استم
سرا پا ز علي (ع) جلوه‌گر استم

بگو خلق علي (ع) را بشناسند
ز نشناختن آن بهراسند

علي (ع) را بده امروز وصايت
كز اين بعد بود دور ولايت

ور اين امر بجا ناوري اي شاه
از اين سر نكني امتت آگاه

نباشد به جز از رنج و ملالت
تو را بهره ز تبليغ رسالت

همان دم پي اين امر موكد
فرود آمدي از ناقه محمد (ص)

به ياران همه فرمود به يك بار
گشاييد در اين طرفه مكان بار

پس آندم ز قطب منبري آراست
كه از رفعت آن قدر فلك كاست

چه منبر كه يكي پايه از آن عرش
به پيرامن آن بال ملك فرش

بر آمد شه دين بر سر منبر
چو بر چرخ برين مهر منور

خلايق همه در حيرت از آن شاه
كه اينك چه سرآيد نبي الله

پس از حمد خداوند جهاندار
چنين ريخت در از لعل گهر بار

كه فرمان بودم از بر داور
خلافت دهم امروز به حيدر (ع)

مر اين دين كه به رنج ز حد افزون
بدين پايه رسانيده‌ام اكنون

بحق ز امر حقش باز گذارم
بدست علي (ع) آن را بسپارم

پس آن بيخود يكسر ز خدا مست
بر آورد علي (ع) را بسر دست

بفرمود به امت كه بدانيد
هم اين قصه در اطراف بخوانيد

هر آنرا كه به من هست تولا
مر او راست علي (ع) سيد و مولا

به جايش مگزينيد دگر كس
كه او هادي بالحق بود و بس

پس از من به شما هادي و رهبر
كسي نيست به جز حيدر (ع) صفدر

علي (ع) صاحب آن شان عظيم است
كه خود قاسم جنات و نعيم است

ز دامان علي (ع) دست مداريد
جز اندر پي او ره مسپاريد

بلي جز به وي اميد نبايد
كه از غير علي (ع) كار نيايد

علي (ع) حجت يكتايي ذاتست
علي (ع) مظهر اسماء صفاتست

عزيز است و حكيم است و قدير است
عليم است و سميع است و بصير است

از او كارگه كن فيكون راست
از او اين فلك بوقلمون راست

از او مهر و مه و ثابت و سيار
پي نظم جهان گشته پديدار

علي (ع) مرشد جبريل امين شد
كه از فرط شرف سدره نشين شد

هم او كرده مخمر گل آدم
هم او بوده به وي مونس و همدم

از او نوح نجي رسته ز طوفان
از او كامروا گشته سليمان

از او يافت ضيا ديده يعقوب
از او يافت شفا علت ايوب

از او بهر خليل آتش سوزان
بدل شد به گل و لاله و ريحان

كليم الله از او گشته سرافراز
مسيحا ز وي آموخته اعجاز

به احمد (ص) چو مدد كار و معين شد
از او راست چنين رايت دين شد

نمي‌كرد بدين گر علي (ع) اقدام
نبد نام و نشان هيچ ز اسلام

پيمبر (ص) چو به معراج روان گشت
در آيات الهي نگران گشت

هر آن سر كه خفي بود جلي ديد
به هر سو كه نظر كرد علي (ع) ديد

علي (ع) نور بصر روح روانست
علي (ع) همدم دل مونس جانست

علي (ع) در همه جا با تو قرين است
تو را در دو جهان يار و معين است

كس ار يار طلب مي‌كند اين يار
كه چون او نبود يار وفادار

دو صد شكر كز الطاف خداوند
بريده است «صغير» از همه پيوند

به كس غير علي (ع) كار ندارد
جز او در دو جهان يار ندارد

ندارد بكسي چشم عنايت
به جز شير خدا شاه ولايت

موسسه فرهنگی هنری غدیرستان کوثر نبی صلی الله علیه و آله و سلم

 

غدیر,غدیرخم,غدیرشناسی

غدیر